˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
#ازطرف‌شما برام از سید ابراهیم بگو اینکه چجوری حس می‌کنی کنارته تو زندگیته یکی بخواد باهاش رفیق شی
ما نیستیم که انتخاب میکنیم خودشونن که انتخاب میکنن مارو :) و به شخصه دیدم که من نه حاج حسین رو و نه داداش مصطفی رو خودم انتخاب نکردم به طور عجیبی وارد زندگیم شدن و جدیدا فهمیدم یه بخش کوچیکی از رسالت باقی مونده حاج حسین شاید رو دوش منِ (: و اما سید ابراهیم ! عاشقی رو که هیچوقت کسی یاد نمیگیره مشق کردنش نیاز به سواد نداره همه جا کنارمه امشب یه اتفاقی برام افتاد شیطان قشنگ داشت منو به دست میگرفت که خودمو خالی کنم و دعوا کنم اما یکی آرومم کرد ؛ هم قلبمو هم زبونمو و واقعا تونستم سکوت کنم و انگار لال شده بودم بعدش بغض داشتم رفتم گریه کردم پنهونی و گفتم داداااااش مصطفی فقط از ته دل صداش زدم دیدم آروم شدم ؛ نمی‌خواستم تو جمع‌شون شام بخورم اما انگار یکی منو نشوند سر سفره و برام کشید و گفت بخور خواهرم :)) من امشب حضورشو خـــــیلی حس کردم خیلی هر روز نگاهم میکنه و حواسش بهم هست مگه شهدا اینجوری‌اند که یه عده رو تحویل بگیرند و یه عده رو نه؟ شڪ نکنید صداتونو از آسمونا دارن ڪافیه صداشون کنی ((((: