👤 میر علّام تفرشی از شاگردان مقدس اردبیلی: ✍ شبی در صحن مقدّس امیر المؤمنین علیه السّلام گردش می‌کردم. ناگاه دیدم شخصی به سمت روضه مقدّسه می‌آید، من نیز به سمت او رفتم. چون نزدیک شدم، دیدم استاد ما ملّا احمد اردبیلی است. خود را از او پنهان داشتم، تا آن که به نزدیکی در روضه مبارکه رسید، حال آن که در روضه بسته بود، پس در باز شد و مقدّس داخل روضه شد؛ گویا با کسی تکلّم می‌کرد، بعد بیرون آمد و در روضه بسته شد، من از عقب او روانه شدم، طوری که مرا نمی دید، از نجف اشرف بیرون آمد و به سمت کوفه متوجّه شد، داخل مسجد کوفه گردید و در محرابی که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام شربت شهادت نوشیده بود، قرار گرفت. با شخصی در مسأله ای صحبت کردند و زمان طویلی درنگ نمود. سپس، از مسجد بیرون آمد و به سمت نجف اشرف روانه شد. من نیز از عقب او می‌رفتم، نزدیک مسجد حنّانه رسیدیم، مرا سرفه گرفت و نتوانستم خودداری کنم. چون صدای سرفه مرا شنید، متوجّه من شد و فرمود: آیا تو میر علّامی؟ عرض کردم: بلی! فرمود: این جا چه کار داری؟ گفتم: از وقتی داخل روضه مقدّسه شدید تا حال، با شما بودم. تو را به حقّ صاحب این قبر قسم می‌دهم هر آینه ماجرایی که امشب برایت اتّفاق افتاد، از اوّل تا آخر به من خبر بده! گفت: به شرطی خبر می‌دهم که مادامی که زنده ام، آن را به کسی نگویی. در این باب با او عهد و میثاق نمودم. مطمئن که شد، فرمود: بعضی از مسایل علمی بر من مشکل شد، در آن‌ها درمانده و در فکر بودم. ناگاه بر دلم افتاد که خدمت امیر المؤمنین علیه السّلام می‌روم و آن‌ها را از او می‌پرسم؛ وقتی به روضه مقدّسه رسیدم، در به روی من گشوده شد؛ چنان که مشاهده نمودی. داخل شدم و به درگاه الهی تضرّع نمودم، برای این که آن حضرت جواب مسایل مرا بفرماید. در آن حال از قبر مطهّر صدایی شنیدم که به مسجد کوفه برو و آن‌ها را از قائم- عجّل اللّه فرجه- بپرس، زیرا او امام زمان تو است. پس نزد محراب آمدم، آن‌ها را از حضرت حجّة- عجّل اللّه فرجه- سؤال نموده، جواب شنیدم و الحال بر می‌گردم. 📚 عبقری حسان 🎁 به کانال مسیر خوشبختی بپیوندید👇👇👇 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 @masirkhoshbakhti