نوحه واحدسنگین گودال
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دل تو دلم نیست، دل پریشونم
اجازه میخوام، روضه بخونم
از زبون شمر، میخونم این بار
اون حرفایی که، گفته به مختار
من بودم و چندتا سوار ، میدان پراز گرد و غبار
حسین و دیدم زیر سنگ ، گودال شلوغ از نیزه دار
هرکسی هرچیزی میزد ، از هر گوشه از هر کنار
نیزه به پهلوش میزدن ، چندبار نه یک بار نه دوبار
از بس که تشنه بود ندید،هیچ جایی رو چشماش
سنان با نیزه ای گرفت ،نفس و از حرفاش
(حسین غریب مادر)
حرفا زیاده ، بگم چیا شد ؟
هرچی شد اون روز تو قتلگاه شد
زینب و دیدم بالا بلندی
گفت آخه نامرد به چی میخندی؟
خندیدم و صداش زدم،مقابل چشماش زدم
حسین ومیدید زیرپام،میدیدبه پهلوهاش زدم
یه چندتا دونه نیزه رو از کینهء باباش زدم
یه تیرو ازفاصله کم ،قشنگ به سینه هاش زدم
جلو چشای خواهرش ، موهاش و پیچیدم
با ضربه ضربه از قفا، سر و می برّیدم
(حسین غریب مادر)
تموم نمیشه قصه همینجا
تازه شروع شد ، این ماجراها
وقتی تو خیمش بگو بخند شد
دیدم رو نیزه نالش بلند شد
میدید فرار خواهر و، جسارتای لشکرو
گریش گرفت رونیزه ها ،تاکه کشیدن معجرو
گفتم برن پشت حرم ، پیدا کنن یه پیکرو
جلو رباب به نی زدیم ، سر علیه اصغر و
حسین میدید آبروی ، ناموسشو بردیم
روبه رو دختر علی ، رقاصه آوردیم 😭
(حسین غریب مادر)
ــــــــــــــــــــــــــ
شعرونغمه:الاحقر مجتبی نامور
ــــــــــــــــــــــــــ
📌پایگاه اشعاركربلایی مجتبی نامور
@mojtaba_namvar