﷽
🔰 پُز نعمت های خدا را نده !
رُوِيَ عَنِ الْبَاقِرِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ:
«لَا وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ اللَّهُ تَعَالی مِنَ النَّاسِ إِلَّا خَصْلَتَيْنِ أَنْ يُقِرُّوا لَهُ بِالنِّعَمِ فَيَزِيدَهُمْ وَ بِالذُّنُوبِ فَيَغْفِرَهَا لَهُمْ»
📍ترجمه: این است و جز این نیست که خداوند متعال از مردم به غیر از این دو خصلت و کار را نخواسته است. اقرار و اعتراف کنند که تمامی نعمت ها از خداست. و خداوند هم در مقابل، نعمت های آنان را بیشتر کرده و همواره بر آن ها می افزاید. به گناهان خود اعتراف و اقرار کنند تا اینکه خداوند متعال در مقابل اعتراف آنان گناهان ایشان را ببخشد.
📌: روایت از امام باقر صلوات الله علیه، منقول است که حضرت فرمودند: خداوند از مردم هیچ چیز نخواسته مگر دو چیز. حالا این تعبیری که اینجاست، «لَا وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ اللَّهُ مِنَ النَّاسِ إِلَّا خَصْلَتَيْنِ»؛ چیزی نخواسته ازشان مگر دو خصلت.
📌چه بسا این تعبیر به خصلت که می فرماید حضرت؛ یعنی این حالت، رسوخ در نفس کرده باشد و به صورت ملکه در آمده باشد. حالا این را من... توضیح می دهم انسان از نظر روحی این جوری است: یک وقت یک حالتی پیش می آید و به تعبیر ما، زودگذر است، می رود. یک وقت هست، نه، این رسوخ در نفس می کند، که به آن می گویند: ملکه؛ یعنی همیشه هست همراه انسان. فرض کنید که می گویند، عدالت یک ملکه نفسانی است؛ یعنی چی؟
📌 آن حالت درونی که رسوخ در نفس کرده که گناه را ترک می کند و واجب را عمل می کند؛ این جور نیست که خدمتتان عرض شود که فقط به قول ما، عشقش گُل کند، یک دفعه یک کاری بکند بعد هم یادش برود، نه. همیشه متوجّه است، آقا! نکن این جور، این کار خلافی است. به شما نگفتم! درست نیست این کار، این خلاف شرع هم بود. خوب شد این را نهی از منکر کردیم.
📌خدمتتان عرض شود که در اینجا، در روایت، حضرت به خصلت تعبیر می کند. یعنی در روحش، این رسوخ کرده باشد. خدا دو تا ملکه را از تو خواسته که این در روحت رسوخ کرده باشد. هیچ وقت یادش نرود انسان به تعبیر من، غفلت بحث دیگر است.
اوّل: و او این است به اینکه«أَنْ يُقِرُّوا لَهُ بِالنِّعَمِ»؛ همیشه این در نفسش باشد که این را خدا به من داده است.
📌 اقرار به نعمت، اعتراف به نعمت. یادش نرود گوش کنید چه می خواهم بگویم. نه، نعمت ظاهری داریم، باطنی داریم، معنوی داریم، مادّی داریم، همه جور«بِالنِّعَمِ»؛ دارد. نعمت، هر نعمتی. این باشد توش که این ها همه را خدا به من داده است.
📌اگر مثلاً کار عبادی انجام بدهد، معنوی انجام بدهد، حالا هر جور باشد، انفاق داد فی سبیل لله، همه و همه، هرچی، برو در وادی معنویّت، برو مادیّت از این طرف، امور مادیّ که باشد، این را خدا به من داده، این ملکه بشود برایش، شد؟! اولّ این را خواسته است.
📌 نگاه کنید! چیزی که بیا فلان کار را بکن،نخواسته،ها! یک وقت اشتباه نکنی، فهمیدی؟ .اصلاً و ابداً. یک امر درونی است، اعتراف درونی است؛ چون خصلت گفتم دارد در روایت. درست است؟
📌 «خَصْلَتَيْنِ»؛ همین در دلت، تو دلی، گوش کنید. و آن این است که نعمت را خدا به تو داده است. نه این که مثلاً فرض کن، خودم دویدم، چه کار کردم و کذا... همه اِشان، نعوذبالله، پُز نعمت های خدا را می دهی؛ می فهمی؟ در ارتباط با خودت.
📌پُز نعمت های خدا را نده. در دلت اعتراف کن، همه را او داده به من؛ بیش از این نخواسته است. «مَا أَرَادَ اللَّهُ مِنَ النَّاسِ إِلَّا خَصْلَتَيْنِ»؛ دو تا چیز از تو خواسته، یک: «أَنْ يُقِرُّوا لَهُ بِالنِّعَمِ»؛ بسیار خب، حالا می گذارم بقیّه روایت را که مربوط به این قسمت اوّلش است را بعد می خوانم.
📌دوّم:«وَ بِالذُّنُوبِ»؛ یعنی و آن این که این توی ذهنت باشد که من بد کردم در ارتباط با خدا. این دوّمی اش. من خوب رفتار نکردم با خدا. او با من خوب رفتار کرده، امّا من چه کار کردم؟ بد کردم؛ یادت نرود، این ملکه ات بشود. خوب توجّه کنید.
📌این دو تا بشود خصلت تو. خوبی ها از اوست، بدی ها از من است. توجّه می کنید چه می خواهم بگویم. خلاصه اش کردم. حالا این همه اش درونی است، کاری نیستش که، توی دلی است.
📌 امّا باز ببین چه رحمت واسعه ای دارد، اوّلی اش را می گوید: چی؟ «أَنْ يُقِرُّوا لَهُ بِالنِّعَمِ، فَيَزِيدَهُم»؛ آن اعتراف اوّلی که کردی در دلت، می فهمی چه می شود؟ این موجب می شود که من، بیافزایم به آن نعمت هایی که به ات دادم.
📌همین اعتراف درونیت، هیچ کاری هم نکن، در دلت این را اعتراف بکن، این ها را خدا بهم داده. همین را که داشته باشی در دلت، خصلتت شد؛ خدا می افزاید به تو، بیشترش می کند. نگاه کن! تازه این هم باز در مقابلش عنایت می کند.
آقا مجتبی تهرانی رحمت الله علیه
https://eitaa.com/mojtabatehrani