......جلب منفعت خودم منهای الله تعالی، هیچ نمیتوانم بکنم. «وَ لَا أَدْفَعُ مَا أَكْرَهُ»؛ نمیتوانم از خودم دفع ضرر هم بکنم، آن چیزهای که خوشم نمیآید از خودم دفع بکنم، چه بسا اشاره به این باشد که این انسان دلش میخواهد جاودانه در دنیا بماند و مرگ را از خودش دور کند که دوست ندارد، میخواهد این را بفرماید، یک اشاره هم به این است، نمیتوانم بمانم در دنیا، نمیتوانم مرگ را هم از خودم دفع کنم که دوسش ندارم، «وَ الْأُمُورُ بِيَدِ غَيْرِي» تمام کارها بدست یکی دیگر است بدست من نیستش دیگر، «فَإِنْ شَاءَ عَذَّبَنِي وَ إِنْ شَاءَ عَفَا عَنِّي»؛ آخر کارم این است، مشیَّت اوست، مشیَّتش تعلّق بگیرد نعوذ بالله من را عذاب میکند و اگر مشیَّتش تعلّق بگیرد چشمپوشی میکند و عفو میکند از من. «فَأَيُّ فَقِيرٍ أَفْقَرُ مِنِّي»؛ فقیری فقیرتر از من نیست دیگر. خوب اینجا یک اشاره زیباست به آن چیزی که در صدر آن روایت اوّل بود که خواندیم و او این است که بابا خودت که هیچ نداری که، اینها را باورت بیاید. هیچ چیز خودمان نداریم هر چه هست در دست خداست؛ بنابراین امیدت را به غیر خدای میبندی بعد اعمالت را خراب میکنی توی دنیا چرا؟ بهتر این نیست که آدم چه کار کند، برود سراغ خدا که همه کاره هست تنها امیدش او و هر چه گفت چشم. و همه چیز هم است توی آن روایت هم داشت مستجاب الدعوه شما خوب دقت کنید اینها همه روابط دارد با همدیگر تو چیز ......