2. همانطور که کتاب ارزشمند حجتالاسلام علیدوست نشان میدهد، فقه بهعنوان مهمترین وموثرترین دانشی که با زندگی روزمرۀ انسانهای مکلف سروکار دارد و بهتعبیر امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری، دانش ادارۀ فرد و جامعه است، همواره با سه مقولۀ «عقل»، «عرف» و «مصلحت» درگیر بوده است. بسیاری از موضوعشناسیهای فقهی با نظرِ عرف تعریف میشود.
3. با اینحال کتاب کاوانا، مخصوصاً همانطور که زیرعنوانش نشان میدهد، خنثی و بیطرفبودنِ عرف را زیر سوال میبرد و از ایدئولوژیک بودنِ عرف سخن به میان آورد. اگرچه واژۀ عرفی در این کتاب، معادل سکولار گذاشته شده، اما تدقیق در مفهوم سکولار، در دورۀ معاصر، نشان میدهد که زندگی عرفی، هیچگاه خنثی نیست و همواره و همواره در ذیل یک نظریه یا پیشفرضهای هستیشناختی رقم میخورد. اساساً از یک منظر، کلِ علوم اجتماعی کاری جز صورتبندیِ این پیشفرضهای حاکم بر عُرف اجتماعی ندارد و هر نظریهای وجهی از زندگی اجتماعی عُرفی را صورتبندی کرده است.
4. مشهور است که سید جمال الدین اسدآبادی در نامهای تاریخی به میرزای شیرازی گفته است: «و اما بانک و ما ادراک ما البانک! بانک یعنی زمام ملت را یکجا به دست دشمنان اسلامی دادن و مسلمانان را بنده کردن و پذیرش سلطه و آقایی کفار!». سیدمرتضی آوینی نیز در دهۀ هفتاد، دوباره این تذکر را در مقالهای یادآور شد. با اینحال بهنظر میرسد مسئلۀ «عرف» در علوم اجتماعی و جامعهشناسی، چیزی از جنس بانک یا بازار در اقتصاد است. شاید وقت آن است که به فقها عظیمالشان شیعی بگوییم: «و اما عُرف، و ما ادراک ما العُرف».
https://eitaa.com/mojtamaona