. در 1 اردیبهشت 1364 به فرماندهی گردان حمزة سید الشهدا (ع) منصوب شد و تا شهریور در آن گردان باقی ماند. سپس به عنوان جانشین محور دوم لشکر که فرماندهی آن بر عهده سردار عمرانی بود منصوب شد. در حالی که رزمندگان گردان امام محمد باقر (ع) اصرار داشتند او را به گردان امام محمد باقر (ع) برگردانند. در همین حال و هوا دومین فرزندش "زینب" به دنیا آمد. از نفوذ کلام بالایی برخوردار بود واین بنا به فرمایش حضرت علی (ع) به خاطر یکی بودن گفتار وعمل او بود. دربارة نفوذ کلام شیری ـ یکی از همرزمان ـ می گوید : در سال 1364 خنکدار به من اعلام کرد که روستای شما باید یک دسته نیرو به منطقه جنگی اعزام کند. من نیز به او گفتم چون تعدادی از بسیجیان روستا در جبهه هستند شاید استقبالی که انتظار می رود صورت نگیرد. وی با چهره مصمم گفت : «شما جلسه ای بر قرار کنید که من برای صحبت با مردم به آنجا بیایم.» چند ورز بعد مراسمی بر پا شد و از ایشان برای سخنرانی دعوت کردیم. وی با کلامی شیوا، چنان صحبتی کرد که فردای آن روز به تعداد بیش از یک دسته بسیجی با بدرقه مردم روستا به جبهه ها رفتند. علی اصغر در جریان عملیات والفجر 8 در تیپ 1 لشکر 25 کربلا در فاو حضور داشت و معاون محور 2 بود اما به خاطر علاقه خاصی که رزمندگان گردان امام محمد باقر (ع) به او داشتند و با به صلاحدید فرمانده لشکر به این گردان بازگشت. در 20 بهمن 1364 در دقایق اولیه عملیات والفجر 8 وقتی نیروها به آن طرف ساحل اروند رسیدند، او در حالی که نیروهای رزمنده را از درون قایقی به جلو هدایت می کرد، چندین بار فریاد کشید کربلا جلوی من است، من کربلا را می بینم. در همین حال تیری به شقیقه اش اصابت کرد و در دم به شهادت رسید. پیکر علی اصغر خنکدار در گلزار شهدای روستای" کلاگر محله"در شهرستان "قائمشهر" به خاک سپرده شد. یک سال بعد در جریان عملیات کربلای 5 برادرش "جعفر خنکدار" هفده ساله به شهادت رسید. سه سال بعد در تاریخ 4 مرداد 1367 در روزهای آخر جنگ "محمد باقر خنکدار" در منطقه عملیاتی جزیرة مجنون به اسارت دشمن در آمد و در سال 1369 به آغوش خانواده بازگشت. از شهید "علی اصغر خنکدار" یک فرزند پسر به نام "حمیدرضا" که در زمان شهادت پدر دو ساله و دختری به نام زینب که شش ماهه بود. به یادگار مانده است.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽