روز دگر باز آمده ، آنگه که یارت نیستم در چله ی شب های تو، دیگر انارت نیستم آشفته با یادت شوم ، نامت زده آتش به لب امشب برای وصف تو ، برگ و بهارت نیستم هی من روم سمت چمن، دربوستانی بی دمن یک روز می آیی که من ،قند کلامت نیستم روزیکه دلتنگم شوی، شاید که فردا نیستم گل در فراق عشق تو ، روی مزارت نیستم یکروز هم سر میرسد باشم شبیه خاطره مُردم به سوز قلب تو، دیگر دچارت نیستم جانم به جانان بوده تا، شاید مداوایم کنی با سوز اشک و آه غم ، من شهریارت نیستم یاد از خودت آرم میان، روزیکه خاکت بوده ام با اینکه گل بودی دگر، گویم که خارت نیستم 👳 @mollanasreddin 👳