🔷بهلول و حج هارون الرشید ☘آنگاه كه هارون الرشيد به حج مى رفت ، چون به كوفه رسيد، مردم شهر به قصد ديدن او، بيرون آمدند و او در حالی عالى بود، كه بناگاه ، بهلول بانگ برداشت كه : اى هارون ! و خليفه گفت : كيست كه گستاخى مى كند، و او را گفتند: ☘ بهلول . هارون ، پرده برداشت و بهلول گفت : اى امير! به اسناد، از قدامة بن عبدالله عامرى بر ما روايت شده است ، كه گفت : ☘ پيامبر (ص ) را ديدم كه (رمى جمره ) مى كرد، بى آن كه كسى را بزنند و دور كنند و ترا در اين سفر، فروتنى ، بهتر از تكبر بود. و رشيد مى گريست . چنان كه اشكش به زمين ريخت . و گفت : احسنت ! اى بهلول ! بيش بگو! پس گفت : ☘مردى را كه خدا مال بخشد و جمال زيبا و قدرت دهد، و او، آن مال انفاق كند و عفت جمال خويش پاس دارد و در سلطنت خويش عدل ورزد، در ديوان خدا، نامش در شمار نيكان نويسند. هارون گفت : احسنت ! و فرمان داد، تا او را جايزه دهند، بهلول گفت : ☘ نياز نيست ! آن را به كسى بازده ! كه از وى گرفته اى . هارون گفت : تو را مقررى دهند، كه كارت استوار شود. بهلول ، چشم بر آسمان كرد و گفت : ☘يا امير! من و تو نانخوران خدائيم . و محالست كه ترا به ياد دارد و مرا از ياد برد 👳 @mollanasreddin 👳