#عید_غدیر
#داستان
سوهانی با طعم غدیر😋
قسمت اول
بابا میخواست به مسافرت🚌 برود کلافه ام میکرد ، ده بار صدایم میکرد و سفارش هایش را تکرار میکرد، همه را حفظ شده بودم😞
_حواست باشد برای مادرت 🧕داروهایش را بگیری ❗️
_یک سر به باشگاه داداش کوچکت بزن، نزار تنها برود خیابان خطرناک است❗️
_حتما به مغازه سر بزن به کارگرها سپرده ام اما خب تو پسرمی و فرق میکند😌 ؛ سفارش ها را چک کن کار را خراب نکنند ، داری میایی بسته های سوهان یادت نرود‼️
این قدر میگفت و سفارش میکرد که بعضی وقتها با خودم میگفتم: ای بابا! کاش نرفته بود اینقدر سفارش میکند که ادم استرس میگیرد😒
ولی ته دلم خوش حال میشدم 😉وقتی بابا نبود احساس میکردم بزرگ تر شدم و بقیه به حرفهایم بیشتر گوش میدهند ، به کار هایم بهتر می رسیدم حتی صبح ها زودتر بیدار میشدم👏
از بچگی یادم مانده که بابا یک هفته مانده به
#عید_غدیر سرش شلوغ میشد ، مغازه سوهانی داشت و به مناسبت عید غدیر سفارش ها زیاد میشد ☺️
ولی هیچ چیز نمیتوانست مانع رفتن به خانه پدری اش شود،
بابا بزرگ توی مسجد محله جشن میگرفت 🎊🎉🎁
#ادامه_دارد
#عید_غدیر
#مبلغ_غدیر_باشیم
@montazer_koocholo