هاشمی:
💠
#باورهای_یک_یاور
🔷 جلسه اول
🔶 بخش اول
✳️ در واقعه عاشورا ما وقتی میخواهیم واقعه را روایتگری کنیم ، وقتی میخواهیم نقش ها را تقسیم بندی کنیم ، گاهی نقش اول را اشتباه تعریف میکنیم در این ماجرا.
معمولا اینطوری هست که وقتی ما میگوییم چه کسی امام حسین را کشت؟ اول از همه گفته میشود یزید.
یزید را قاتل امام حسین میدانیم بعد از آن میگوییم عمر سعد و شمر.
برای اینها نقش های اساسی قائل هستیم.
اما در زیارت عاشورا اینطوری نیست.
وقتی که درباره واقعه عاشورا افراد و نقش آنها را زیارت عاشورا مطرح میکند اتفاقا نقش کمی را برای شمر و یزید قائل است.
میفرماید : « وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْكُم» (مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص: 774)
خدا لعنت کند امتی که تو را کشت.
تعبیر تعبیر عجیبی است.
یک فرد قاتل نبود. نمیفرماید: لعن الله یزید الذی قتلک.
خدا لعنت کند یزید که تو را کشت.
اینها را البته با اسم لعن کرده است؛ اما وقتی میخواهد بگوید چه کسی قاتل بوده است حرف را می آورد روی یک امت.
که یک امتی تو را کشتند.
فرقه و طائفه و جماعت را نمیفرماید.
۲۰ نفر و ۱۰۰ نفر و ۱۰۰۰ نفر را که امت نمیگویند.
در لغت به جماعتی امت گفته میشود که اینقدر زیاد باشد که جلب توجه کند. (ر.ک: التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص: 136)
گاهی ما اشتباه تعریف میکنیم واقعه عاشورا را و خیال خودمان را هم راحت می کنیم.
گفتیم یزید ، امام حسین را کشت و عبرت خاصی هم نمیتوان گرفت.
یزید کشت ، چرا؟
میخواست حکومت کند حالا مگر چند یزید داریم در این عالم ؟
شخصی مانند صدام پیدا شود یک نتانیاهو پیدا شود ، اینها یزید هستند!
یزید های زمانه ما.
شمر و یزید های زمانه را بشناس.
خب مسئله این هست که فقط با شمر زمانه و یزید زمانه شناختن که مسئله حل نمیشود.
👈 أمَّةً قَتَلَتْكُم زمانه ات را بشناس.
همیشه یک امتی هستند که حسین را آن امت خواهند کشت.
که اگر یزید حسین را میکشد به پشتوانه آن امت خواهد کشت و اگر شمر میکشد به پشتوانه آن امت میکشد. بهتر است اینجور گفته شود که آن امت میکشد با دستان شمر و یزید.
تعبیر عجیبی نیست أُمَّةً قَتَلَتْكُم؟
🔶 ما مردم جامعه خودمان را نقد نکرده ایم!
یا تعارف داشته ایم ، یا چون خودمان در آن جامعه بوده ایم زیر سوال میرفتیم ، یا اینکه اگر هم نقد کرده ایم جوری نقد کرده ایم که مثلا اروپایی ها را ببینید چه قدر راست میگویند ، ما همه دروغ میگوییم!
مردم هم خوششان آمده است.
چون فهمیده ایم اگر کسی را این مدلی نقد کنیم کسی ناراحت نمیشود. خوششان هم می آید!
ولی امیرالمومنین مردم را اینطوری نقد نمیکرد.
خود همین مستمعین در جلسه را مورد خطاب قرار میداد.
سنگین ترین حرف ها را به همین ها میزد!
میفرمود :
«يا أَشْبَاهَ الرّجَالِ وَ لَا رِجَالَ! حُلُومُ الْأَطْفَالِ، وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ، لَوَدِدْتُ أَنّي لَمْ أَرَكُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْكُمْ مَعْرِفَةً- وَ اللَّهِ- جَرَّتْ نَدَماً، وَ أَعْقَبَتْ سَدَماً. قَاتَلَكُمُ اللَّهُ! لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبي قَيْحاً، وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِي غَيْظاً، وَ جَرَّعْتُمُونِي نُغَبَ التَّهْمَامِ أَنْفاساً، وَ أَفْسَدْتُمْ عَلَيَّ رَأْيِي بِالعِصْيَانِ وَ الخِذْلانِ؛ حَتَّى لَقَدْ قَالَتْ قُرَيْشٌ: إِنَّ ابْنَ أَبِي طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ، وَ لكِنْ لا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ.
لِلَّهِ أَبُوهُمْ! وَ هَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَها مِرَاساً، وَ أَقْدَمُ فِيهَا مَقَاماً مِنّي!
لَقَدْ نَهَضْتُ فِيها وَ مَا بَلَغْتُ الْعِشْرِينَ، وَ هأَنَذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السّتّينَ! وَ لكِنْ لا رَأْيَ لِمَنْ لا يُطَاعُ!»
«اى كسانى كه به مردان مى مانيد ولى مرد نيستيد! اى كودك صفتان بى خرد! و اى عروسان حجله نشين! (كه جز عيش و نوش به چيزى نمى انديشيد) چقدر دوست داشتم كه هرگز شما را نمى ديدم و نمى شناختم همان شناسائى كه سرانجام مرا اين چنين ملول و ناراحت ساخت، خدا شما را بكشد كه اين قدر خون به دل من كرديد. و سينه مرا مملو از خشم ساختيد و كاسه هاى غم و اندوه را جرعه جرعه به من نوشانديد، با سرپيچى و يارى نكردن نقشهها و طرحهاى مرا (براى سركوبى دشمن و ساختن يك جامعه آباد اسلامى) تباه كرديد، تا آنجا كه قريش گفتند پسر ابو طالب مردى است شجاع ولى از فنون جنگ آگاه نيست! ...
خدا خيرشان دهد آيا هيچ يك از آنها از من با سابقه تر و پيشگامتر در اين ميدانها بوده؟ من آن روز گام در ميدان نبرد گذاشتم كه هنوز بيست سال از عمرم نگذشته بود، و هم اكنون از شصت گذشته ام، ولى آن كس كه فرمانش را اجرا نمى كنند، طرح و نقشه اى ندارد (هر اندازه فكر او بلند و نقشه او دقيق باشد هرگز به جائى نمى رسد!)»
(نهج البلاغه ، خطبه 27)