در این رابطه بر خداوند است که امام معصوم را با یکی از دو راه به مردم معرفی کند: ۱- به وسیله معجزه ای که به دست او انجام شود، وچون امام برای معین شده بر آن ها واجب است که به او مراجعه کنند واعتماد نمایند که: ﴿وما کان لمومن ولا مومنه اذا قضی الله ورسوله امرا ان یکون لهم الخیره من امرهم ومن یعص الله ورسوله فقد ضل ضلالا مبینا﴾ (سوره أحزاب: ۳۶)؛ وبرای هیچ مرد وزن مؤمنی این حق نیست که هرگاه خدا ورسول او کاری را لازم کنند، ایشان در کارشان اختیار (وگزینشی) داشته باشند. وهر آن که خدا ورسول او را نافرمانی نماید، حقا که گمراهی آشکاری افتاده است. و شاهد بر آنچه گذشت احادیثی است که از نظر معنی متواتر است: ۱- حدیثی است که شیخ ثقه جلیل احمد بن ابی طالب طبرسی(۲۹) در کتاب الاحتجاج آورده است. این حدیث هر چند که طولانی است ولی فواید بسیار وامور مهم دارد. در این حدیث امامت مولای ما (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با نص ومعجزه اثبات شده واین که امت را نشاید برای خود امامی اختیار کند، پس تعجبی ندارد که تمام این حدیث را بیاوریم واز خداوند می خواهیم که ما را اهل پذیرش این حدیث قرار دهد. شیخ طبرسی - که خدایش رحمت کند - چنین گفته است: احتجاج حضرت حجت قائم منتظر صاحب الزمان - درود خداوند بر او وپدرانش باد - سعد بن عبد الله قمی اشعری گفته است: به یک نفر ناصبی که از همه ناصبی که از همه ناصبی ها در مجادله قوی تر بود دچار شدم. روزی هنگام مناظره به من گفت: مرگ بر تو وهم مسلکانت باد. شما رافضی ها، مهاجرین وانصار را مورد طعن قرار می دهید، ومحبت پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را نسبت را به آنان انکار می کنید، وحال آن که صدیق، بالاترین افراد اصحاب است که به اسلام سبقت جسته، مگر نمی دانید که رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) او را شب هجرت از ترس بر جان او، با خود به غار برد چنان که بر جان خود ترسان بود. برای آن که می دانست که او خلیفه وجانشین آن حضرت خواهد شد، لذا خواست که جان او را مانند جان خود حفظ کند تا مبادا وضع دین بعد از خودش مختل شود، در همان حال علی را در رختخواب خود قرار داد، چون که می دانست اگر او کشته شود وضع اسلام مختل نمی گردد، زیرا کسانی از اصحاب بودند که جای او را بگیرند، لذا خیلی به کشته شدنش اهمیت نمی داد. سعد می گوید: من جوابش را دادم، ولی جواب ها دندان شکن نبود. سپس گفت: شما رافضیان می گویید: اولی ودومی منافق بوده اند وبه ماجرای لیله العقبه استدلال می کنید. آن گفت: بگو ببینم آیا مسلمان شدن آن ها از روی خواست ورغبت بود یا اکراه واجباری در کار بود؟