خواب مادر بزرگ جهاد مغنیه بعد از شهادت ایشان👇
دو هفته بعد از شهادت جهاد، خواب دیدم آمده پیشم، مثل زمانی که هنوز زنده بود و به من سر میزد و میآمد پیشم.
گفتم: جهاد، عزیز دلم، چرا اینقدر دیر آمدی؟ خیلی منتظرت بودم.
جهاد گفت: بازرسیها طول کشید، برای همین دیر آمدم.
در عالم خواب یادم نبود شهید شده، فکر کردم بازرسی های سوریه را می گوید.
گفتم: مگر تو از بازرسی رد می شوی؟
گفت: آره، بیشتر از همه سر بازرسی نماز ایستادم.
با تعجب گفتم بازرسی چی؟
گفت: بازرسی نماز و ادامه داد، بیشتر از همه چیز از نماز صبح سؤال می شود، نماز صبح.
تازه یادم آمد جهادم شهید شده.
پرسیدم: حساب قبر چی؟
گفت: شهدا حساب قبر ندارند. حسابی در کار نیست. ما هم الان کارمان تمام شد و راه افتادیم...
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c