"این مطلب را ابوعبد الله محمد بن محمد بن النعمان -شیخ مفید- نیز شنید. راوی گفت: چهل روز از آمدنش نگذشت که از همان چشمی که به آن اشاره شده بود جراحتی بیرون آمد وآن چشم از بین رفت.(۳۷۳) می گویم: شایسته است از اول تا آخر این حدیث تدبر شود که در آن فواید بسیار ومطالب مهمی هست، از جمله: ۱- خبر دادن آن حضرت (علیه السلام) از غیب. ۲- اهتمام ورزیدن ومهم شمردن وجوهاتی که مربوط به امام (علیه السلام) است، که آن ها را جز به افراد صالح از مردم ندهند، زیرا که از ابتدا تا انتهای حدیث مزبور ظاهر است که ابو محمد از وجهی که مربوط به آن حج بود چیزی به پسر گناهکارش پرداخته بود و این که تمام وجه آن حج را به او داده باشد، چنان که بعضی از بزرگان پنداشته اند، پس در آن دقت کن تا مقصود برایت روشن گردد. ۳- زود رسیدن عقوبت به مؤمن بر انجام دادن آنچه سزاوار نیست انجام دهد، واین از سوی خدای متعال لطفی در حق او است. ۴- امضا کردن امام (علیه السلام) نیابت از طرف خودش را وهمچنین نایب فرستادن به جهت انجام حج از سوی آن جناب چنان که پوشیده نیست. و از اموری که کم وبیش استحباب نیابت در حج، ونایب فرستادن برای حج از سوی امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آنها استفاده می شود: روایاتی است که دلالت دارد بر استحباب طواف کردن از سوی امامان (علیهم السلام)، پس روایت بعدی را مطالعه کن. خداوند به من وتو احسان فرماید. بیست وهفتم وبیست وهشتم: طواف بیت الله الحرام به نیابت از امام (علیه السلام) ونایب ساختن دیگری تا از طرف آن حضرت طواف نماید. پس از آن که ثابت کردیم طواف به نیابت از آن جناب مستحب است، استحباب نایب ساختن دیگری برای این که از طرف آن بزرگوار طواف نماید واضح است، زیرا که اینکار دوستی واحسان می باشد، اضافه بر این که مقدمه طواف به نیابت از آن حضرت (علیه السلام) است، بنابراین خوبی ورجحان آن به حکم عقل ثابت است. ونیز بر این مطلب دلالت دارد فحوای آنچه بر استحباب نایب فرستادن برای انجام حج از ناحیه آن حضرت (علیه السلام) دلالت می کند، بلکه می توان گفت: چون رجحان اصل عمل ثابت شد شرط بودن مباشرت (که خود شخص عمل را انجام دهد) منتفی است، به دلیل اصل،هر چند که اگر مؤمن خودش آن عمل را انجام دهد مرتبه والایی از فضیلت را در می یابد. و اما آنچه بر استحباب طواف کردن از سوی امام زنده به طور خاص دلالت دارد روایتی است که ثقة الاسلام کلینی در کافی به سند خود از موسی بن القاسم آورده که گفت: به حضرت ابو جعفر ثانی امام جواد (علیه السلام) عرض کردم: می خواستم از سوی شما وپدر شما طواف کنم، به من گفته شد: به نیابت از اوصیا طواف کردن درست نیست. آن حضرت (علیه السلام) به من فرمود: بلکه هر قدر که توانستی طواف کن که جایز است. سپس بعد از سه سال به آن حضرت عرضه داشتم: پیش از اینکه از شما اجازه خواستم که از سوی شما وپدر شما طواف کنم به من اجازه فرمودید، پس آنچه خدا خواسته بود از شما وپدرتان طواف کردم، سپس چیزی بر دلم گذشت وبه آن عمل کردم. فرمود: آن چه بود؟ عرض کردم: روزی از طرف رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) طواف نمودم. آن حضرت (علیه السلام) سه مرتبه گفت: درود خداوند بر رسول خدا. عرض کردم: روز دوم از طرف امیر المؤمنین (علیه السلام) وروز سوم از طرف امام حسن وروز چهارم از طرف امام حسین، وروز پنجم از طرف علی بن الحسین، وروز ششم از طرف ابوجعفر محمد بن علی، وروز هفتم از طرف جعفر بن محمد وروز هشتم از طرف پدرت امام موسی، وروز نهم از طرف پدرت امام علی (رضا) وروز دهم از طرف شما ای آقای من طواف کردم، واینان هستند کسانی که به ولایتشان خداوند را دینداری می کنم. فرمود: بنابراین به خدا سوگند خدای را دینداری می کنی به دینی که جز آن را از بندگان نمی پذیرد. عرض کردم: وبسا که از طواف مادرت فاطمه (علیها السلام) طواف کردم وگاهی طواف ننمودم، فرمود: این طواف را بسیار کن که ان شاء الله بهترین عملی است که تو انجام داده ای.(۳۷۴) و از دلایل استحباب طواف نمودن از عموم مؤمنین روایتی است که در کافی به سند خود از ابوبصیر از حضرت ابو عبد الله امام صادق (علیه السلام) آورده که فرمود: هر کس پدر یا خویشاوندی را صله کند پس از طرف او طواف نماید، اجر آن به طور کامل برای او خواهد بود، وبرای کسی که از سوی او طواف کرده مانند پاداش او خواهد بود واو به خاطر گرامی داشتن پیوند آن شخص، با ثواب طواف دیگری فزونی خواهد یافت.(۳۷۵)🍃📗🍃🍃🍃🍃🍃🍃 📚قسمت6⃣4⃣ ✅جلددوم المکارم