پس این خطبه باید بعداز سال۳۸ هجری باشد. ضمناً زمانی است که ابن عباس همچنان در کوفه بوده . چون آن اواخر ابن عباس از کوفه رفت به بصره و جاهای دیگر. در مورد مکانش هم گفته شده ، در مکانی به نام 《 رُحبه》 بوده ( گویا در میدانی در رحبه) در زمان حضرت ،کوفه به شکل محله محله بوده و هر قبیله ای ساکن محله ای بوده مثل شهرک های امروزی. در محله رُحبه حتی همه افراد حضور نداشتند ( در جمع افراد خاصی بوده) 🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇 🔹 نهج البلاغه # جلسه ۲۶# آغاز خطبه شقشقیه : 🌴أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلاَنٌ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لاَ يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ.🌴 آگاه باشید که به خدا سوگند پسر ابو قحافه پیراهن خلافت را به تن کرد.( در بعضی نسخه ها به جان ابن ابوقحافه آورده اند " فلانٌ ") به هر حال مقصود همان ابی بکر است . ●تَقَمُّص کردن که به باب تفعّل رفته یعنی کسی که پیراهنی را که قالب بدنش نیست را به سختی به تن کند. یا اینکه این پیراهن برای او کوچک است و به سختی می پوشد به قیمت پاره شدن پیراهن! یا اینکه آنقدر این پیراهن بزرگ است که او در آن گم می شود وفعالیتش مختل می شود. در اینجا ما باید شاهد بیاوریم . البته کسی که با امیرالمؤمنین علیه السلام ایمان دارد ، حتی اهل سنت ، همه می دانند که ایشان کلمه ای خلاف حق نمی گویند. اما با وجود این اعتقادی که ما بر معصوم بودن ایشان داریم ، بد نیست که بدانید خود ابی بکر همچو باوری داشت . وقتی پیراهن خلافت را بر تن کرد ( بعداز رحلت پیامبر) و بر منبر پیامبر تکیه زد ، دید کسانی که مقابلش نشسته اند همه صحابی رسول خدا هستند و برای اسلام زحمات زیادی را کشیده اند، یک احساس خاصی براو دست داد. اینکه این جایگاهی که بر آن نشسته متعلق به او نیست. در آنجا ودر آن حال جملاتی گفت که در کتب تاریخی از جمله کتاب " طبقات ابن سعد" ( ج۳ص۲۱۲) از اهل سنت و در " تاریخ طبری" و در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید( اوایلش) هم نقل کرده اند. گفته شده وقتی بالای منبر رفت پس از حمدو ثنای پروردگار ، گفت : فإني وليت هذا الأمر وأنا له كاره ووالله لوددت أن بعضكم كفانيه . این کار را به دوش من گذاشتند ولی من دوست ندارم خلیفه باشم( کراهت دارم ازاین کار) وای کاش شخص دیگری به جای من این مسئولیت را به عهده گرفته بود. و بعد ادامه داد : اگر شما از من انتظار دارید همچون پیغمبر عمل کنم که من نمی توانم ولی 《 انّما انا بشرٌلَست بخیرٍ من احدٍ منکم 》 یعنی من از هیچ کدام شما بهتر نیستم . همه می دانستند ابی بکر شایسته این مقام نیست ولی خیلی ها از این خوشحال بودند که علی روی کار نیامده . ( هرکه جز علی را می خواستند😔) زیر ذره بین نیستند، آزادند ، میدان برایشان باز است ، ملزم به انجام دستورات اسلامی نیستند ، در دین سختگیری بر ما نمی شود ، هدفش اجرای عدالت نیست ، مو را از ماست نمی کشد ... متاسفانه اینگونه بود. بعد ابی بکر گفت شما مراقب رفتار من باشید . اگر دیدید من راه درست را می روم از من تبعیت کنید و اگر دیدید اشتباه می روم کژی مرا راست کنید. سپس گفت : 《واعلموا أن لي شيطاناً يعتريني أحيانا》 ضمنا بدانید من یک شیطانی دارم که گاهی مرا گول می زند. 《فإذا رأيتموني غضبت فاجتنبوني》 اگر دیدید من عصبانی شدم تیر رس من نیایید تا آزار به شما نرسانم. اعتراف و اقرار کرد به اینکه گاهی اختیار از کفم بیرون می رود و شیطان حاکم بر وجود من می شود.( این فرد بر منبر پیغمبر تکیه زده است و خودش را جانشین پیامبر اعلام کرده و در محراب پیامبر به نماز می ایستد) با این وصف امیرالمؤمنین حق دارد بفرماید: "قد تقمصها" این پیراهن را تقمص کرد.یا خیر!!! در ادامه حضرت اشاره می فرمایند : وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى خودش هم به خوبی می دانست ( ابی بکر) که جایگاه من نسبت به خلافت مثل جایگاه محور آسیاب نسبت به سنگ آسیاب است . ( سنگ آسیاب دوسنگ روی هم است و حفره ای دارد و دسته ای که دوسنگ را روی هم بچرخاند تا گندم ها آرد شود . پس این محورباعث حرکت آسیاب می شود. حضرت می فرمایند : من هستم که قطب این محور هستم . یعنی من محوراین دستگاه نظام حکومتی اسلام و دستگاه خلافت هستم و ابی بکر خودش این را می داند که این کاره نیست . 🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇 🔶 نهج البلاغه ۲۶ # شرح خطبه سوم (شقشقیه) ♻️جمع بندی بر شخصیت ابی بکر : افراد یک عمری زندگی می کنند و گاهی در دوره عمرشان مناصبی دارند . گاهی خودشان