🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💖رمان داستانی رابطه 💖 قسمت بیست ودوم باید نگران مهدیه باشم این عجول بودنش آخر کار دستش میداد!!! مریم با شنیدن جمله ی مهدیه چیزی نگفت... قرار شد هر کسی هم تیمی خودش و موضوع رو مشخص کنه! من هم سعی کردم کمی متناسب با تیپ شخصیتی بچه ها راهنماییشون کنم در نهایت با کلی غر غر و سر صدا ... ندا با فاطمه همراه شد ثریا با مریم و مهدیه با یلدا من هم قرار شد نیروی کمکی و پشتیبانی باشم! به قول مریم آچار فرانسه! البته چون قرار بود بدون تیم نباشیم بخاطر روحیات مهدیه و حساسیت سن یلدا رسما جزو تیمشون شدم! چون میدونستم اصولا تفاوتها باعث تکامل میشه و رشد کردن هر چند که کنار اومدن یه فرد که قدرت احساساتش بیشتره با یه فرد که قدرت منطقیش غلبه داره کمی سخته! ولی این باعث میشد بچه ها تعادل نسبی پیدا کنن و تیم های بهتری باشن! هنوز چند دقیقه ای بیشتر نگذشته بود که صدای ثریا بلند شد و اومد پیشم با حالت شکایت گفت: آقاااا من یه خواهشی کنم ما آبمون با مریم تو یه جوب نمی ره! بیا و من و از دست این فیلسوف نجات بده! مریم ساکت ایستاده بود... نگاهی به ثریا کردم و گفتم:چی شد! تو که دنبال یه هم تیمی هدفمند بودی! درستم افتادی توی تورش! حالا چی شده به چند دقیقه نرسیده ساز جدایی می زنی؟! گفت: ببین مریم روی چشمام جا داره، ولی به جون خودم از همین اول میخواد من رو با تحلیل و منطق پودر کنه! من میگم بیا از اینستاگرام شروع کنیم کار کردن! مریم میگه فضای داخلی هم خیلی جای کار داره! آخه رایحه تو بگو ایتا و سروش و بله و روبیکا اصلا جای کار دارن؟! به قول اون شاعر خدا بیامرز که نمیدونم کیه اما شعر فاخری گفته که اهمیت حرف من رو میرسونه! ‏در «اینستا» پاک بودن شیوه پیغمبری است ور نه هر گبری به «ایتا و سروش و روبیکا» می‌شود پرهیزگار!!! صدای خنده ی بچه ها بلند شد.... ندا از اونور گفت: به به! اهل شعر و ادبم بودی ما نمیدونستیم!!! ثریا چشمکی زد و گفت: اهل شعر که نه! ولی ابیات نغز رو به خاطر میسپارم! مهدیه گفت: چقدر هم نغز و دلکش بود این بیت!!! مریم نفس عمیقی کشید و خیلی جدی گفت: کسانی توانسته اند انسانها را نجات دهند که اول خودشان نجات پیدا کرده اند! ندا گفت: اوووه چه جمله ی حکیمانه ای!!! از کیه؟! مریم چشمهاش رو ریز کرد با حالت جالبی گفت: مهم تر از گوینده ی کلام، مفهومه کلامه! واقعیت اینه تا ما خودمون رو درست نکنیم و از تفکر خودی ها شروع نکنیم نمی تونیم روی کسانی که کمی تفکرشون با ما فاصله داره اثر گذار باشیم! وقتی امثال خودمون هنوز توی اعتقادات و بصیرت و سیاست و اقتصاد لنگ میزنن به نظرتون عقلایی ما شروع کارمون با جایی باشه که اول باید کلی کار کنیم تا زمینه ی موثر بودن رو بچینیم! بعد هم ثریا جان من نگفتم اینستا کار نکنیم گفتم: از فضای داخلی شروع کنیم... چرا باور نمی کنیم اگه خودمون و امثال خودمون درست میشدیم وضع جامعمون هم درست میشد! فاطمه یه نگاه جدی به مریم کرد و گفت: ببخشیدا !!! مگه ما چطوریم!!!! که نیاز به درست شدن داشته باشیم!؟ مریم گفت: فاطمه خانم ناراحت نشی رفیق! ولی اینجا که خودمونیم غریبه ایم نیست! نمیگم همه ولی خیلی هامون غرور کاذب داریم خواهر! فکر می کنیم هم فن حریفیم! فکر می کنیم همه جوره متخصصیم! دنبال یادگیری نمیریم! توی زندگی های خودمون موندیم بعد میخوایم زندگی های دیگران رو درست کنیم! من فکر میکنم اینقدری لازمه و باید داخل ایتا و سروش و روبیکا و بله و خیر و... چمیدونم هر فضای داخلی کار کرد واقعا بقیه ی جاها اولویت کمتره! یلدا از اون ور گفت: من با حرفهای مریم خانم موافقم! اصلا بخاطر همینه میگن اگه ما نماز خونها قشنگ نماز بخونیم هیچ بی نمازی دیگه پیدا نمیشه!!!! هممون دنبال اینیم برای غیر خودی ها تولید محتوا کنیم پس کی به ما خودی ها بگه چکار کنیم! اگر هم قراره محتوا رو خودمون پیدا کنیم چون اینطرف کم کاری شده خوب طبیعیه دنبال جواب سوالهامون اون طرف میگردیم! بعد کار ما میشه شبیه کسی که اومد اَبروش رو درست کنه می زنه چشمش هم داغون میکنه! چهار تا این طرفیمونم حتی یکشون از دست بره هر چی ریسیدیم پنبه میشه به همین سادگی! در همین حین مهدیه محکم دستش رو کوبید روی میز و گفت:.... نویسنده: سیده زهرا بهادر https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c