🌸🌸🌸🌸🌸
💖ژنرالهای جنگ اقتصادی💖
#بر_اساس_واقعیت
قسمت بیست وچهارم
و من هم حسابی منتظر که یعنی لیلا چطوری میخواد من رو سورپرایز وغافلگیر کنه!
دیدن دوبارمون خیلی طول کشید...
هر بار که هماهنگ میکردیم و قرار میگذاشتیم که همدیگه رو ببینیم نمیشد!
شرایط و اتفاقاتی می افتاد که حکایتمون شده بود مثل جن و بسم الله...!
با حسی که جدیدا سراغم می اومد اینقدری تشنه ی این دیدار بودم که حد نداشت، شاید بخاطر این بود می خواستم لیلا راهنماییم کنه...
ولی خوب نمیشد که نمیشد!
یه روز از شدت همین کلافگی، بی هوا تصمیم گرفتم و بلند شدم، به محل کار قبلیمون رفتم. مطمئن بودم اونجا می تونم لیلا رو ببینم و همینطور هم شد.
دیدن بچه ها و دوستان و همکارهای قدیمی برام خیلی لذت بخش بود، ولی خوب خاطرات تلخ زندگی و اون ایام هم برام تداعی شد.
توی ذهنم شیرینی و تلخی عجیبی با هم در آمیخت!!!!
لیلا که من رو اونجا دید، هم خوشحال شد هم شوکه!
فکر نمیکرد بلند شم بیام اونجا....
بعد از حال و احوال پرسی، خیلی آروم، آروم براش از اوضاع و احوالم گفتم...
از حس وحشتناکی که این چند وقت دوباره اومده بود سراغم! احساس پوچی و بیکاری که داشتم!
منتظر بودم لیلا جا بخوره یا یه چیزی بهم بگه که این چه وضعشه! هر دوره ای تو یه حالی داری و یه وضعی! ولی حرفهای عجیبی بهم زد که به جای اون، خودم جا خودم!
این دختر انگار خوب درد منو و امثال من رو، میدونست! شاید سختی های زندگی آب دیده اش کرده بود و شایدم به قول خودش من باید بیشتر کتاب می خوندم تا مثل خودش آب دیده بشم !
خیلی با تامل لیلا نگاهی بهم کرد و گفت: ببین نرگس مفید بودن توی هر سنی شکل متفاوتی داره و این حال تو، توی این مرحله کاملا طبیعیه!
اینجوری نیست بگی من میخوام مفید باشم از اول تا آخر زندگیت یه کار رو انجام بدی و تمام! نه!
هدف یکیه ولی مسیر رسیدن بهش تو هر مرحله ای متفاوته!
این رو نه تنها خودت باید بدونی، به بچه هات هم باید یاد بدی، کهَ هر دوره ای از زندگی اولویت های مفید بودن با هم فرق می کنه!
که اگر بهشون توجه نکنیم بعد از چند وقت متوجه میشیم کار مفیدمون، مفید نبوده که هیچ! امیدواریم که حداقل ضرری هم نزده باشیم!
مثلا خودمون دوره نوجوونی و جوونیمون که پر از شور و شعف بودیم و مسئولیتمون فردی بود و عملا وقت بیشتری برای کارهایی مثل درس خوندن و کارهای فرهنگی و اجتماعی داشتیم و سرمون به نسبت، خلوت تر بود و دستمون باز تر و وقتمون بیشتر، برای رسيدن به هدف توی اون زمان یکسری کارها اولویت ها بود.
یه مدته بعد که از ازدواج کردیم و تشکیل خانواده دادیم اولویت هامون دیگه مدلش عوض میشه (دقت کن نرگس هدفمون نههههه! بلکه مدل اولویت هامون) و مسئولیتهامون از فرد به جمع تبدیل میشه و مفید بودن میشه توجه به همسر و بعد بچه ها و در کل خانواده که بتونیم لحظات مفید بیشتری داشته باشیم و چند پله ارتقا پیدا می کنیم و عملا نزدیکتر میشیم به هدف.
ولی بعضی ها اینجا گیر می کنن متاسفانه!
چون دچار تحیر و یا دچار مقایسه اشتباه میشن، بین این دوران با اون دوران قبلیشون!
و نهایتا یا سردرگم و بی خیال میشن یا افسردگی سراغشون میاد!
اما اگه بدونن بابا راه رسیدن به هدف همینه!
فقط پیچ و خم جاده هاست که عوض شده، دیگه مشکلشون حله!
همین طور که داشتم دقیق گوش میدادم و به اینجا حرفها که رسید نفس عمیقی کشیدم اما هنوز نفسم بین ریه و لپ هام در حال چرخش بود که لیلا با تاکید گفت: حالا اگه خدای نکرده ....
🍁نویسنده: سیده زهرا بهادر
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr