ادامـــه مطلـــب
💠 آن شخص از خواب بیدار شد ، و از روی آدرسی که شخص مُرده داده بود فرزندش را پیدا کرد »
به او گفت : فلانی،دیشب خواب پدرت را دیدم او ناراحت بود و می گفت اولاد من برایم کار خیر نمی کند
فرزند آن شخص عصبانی شد ، یک مشت آب برداشت روی زمین ریخت و گفت« این هم خیر بابام»
آن شخص دوباره در عالم خواب پدر رختشور را دید که تندتند راه می رفت ،
سوال کرد فلانی چی شده؟؟
او گفت «تو که به پسرم گفتی چرا برای من خیرات نمی دهد ،👈💥 او هم یک مشت آب به عنوان خیرات برای من بر روی زمین ریخت و اتفاقاً یک ماهی 🐟 در آنجا در حال جان دادن بود.
تا آن مشت آب به آن ماهی 🐟 رسید .
جان گرفت و پرید داخل آب
⭕️به برکت آن ماهی ما اینجا راحت شدیم
📚منبع در محضر مجتهدی