تا دیدم که نیزه به پهلو زدن
صدا زدم کجایی ای مادرم
بمیرم برای دل خواهرت
بمیرم برای دل خواهرم
یکی از این نیزه ها جیگر حسینُ سوزوند دید پهلوش شکسته
دیدن کنار بدن علی هی میگه ولدی ولدی ولدی افتاد روی بدن...
کی پهلوتُ به این روز انداخته بابا ... کی سینتُ به این حال در آورده بابا ...
یاد میخ در افتادم و جگرم سوخت😭
راوی میگه همچنین که اومد وسط میدان همه گفتن نکنه علی اومده وسط میدان صدا صدای امیرالمومنین جمال جمال پیغمبرِ .. همه شک کردن .. یا صاحب الزمان .. کاری با علی اکبر کردن که مقاتل نوشتن : فقطعو بالسیوف اربا اربا ..
گفت علی جانم ..
تمام قامت تو در عبای من جا شد💔
صورتشو گذاشت رو صورت علی ..
علی عَلَی الدُنیا بَعدَکَ العَفاٰ
غریب گیر آوردنت...