یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ .. مشکُ پر آب کردی یه تکبیر بگو من صداتُ تو میدان بشنوم ..
برگشتی به خیمه ها یه تکبیرِ دیگه بگو منم از میدان برگردم ..
جدا شدن از هم ..
همۀ شهدا وداع دارن،فقط اباالفضل با بچه ها خداحافظی نکرد ..
خودِ ابی عبدالله نوشتن هفت مرتبه وداع کرد وداع با بنی هاشم، وداع با زن ها، وداع با بچه ها، وداع با سکینه ..
چرا وداع نکرد؟!😭😭😭
من میگم شاید باور نمیکردن عمو بر نمیگرده ..
رفت، چه رفتنی، یا اباعبدالله ..
کمک کنید با ناله هاتون .
. بعضی نقل ها نوشتن تا رسید کنارِ شریعه فریاد زد الله اکبر ..
ابی عبدالله تا صدای عباس رو شنید دلم یه ذره آرام شد ..
داره میجنگه اما حواسش پیشِ عباسِ ..
زود مشکُ پر آب کرد ..
دوباره تکبیر گفت الله اکبر ..
بعضیا میگن رجز میخواند انا ابن الحیدر الکرار ..
هی میگفت انا ابنُ علی المُرتَضی .. انا ابنُ قَتال العَرب ..
رجز میخواند صداش برسه به حسین😭😭😭
آماده ای بگم یا نه ..
دیگه از یه جایی به بعد صدای عباس نیومد .. آی حسین ..
ابی عبدالله نگران شد اومد به سمتِ شریعه ..
فهمید یه اتفاقی افتاده ..
نزدیکه شریعه شد ..
یه مرتبه شنید یکی میگه یا اخا ..
داداش به دادم برس ..
حسین ..😭😭😭