دلش می‌خواست ازدواج کند. دستش اما خالی بود. نه پول داشت، نه خانه. یکدفعه فکری به سرش زد. رفت خانه باب الحوائج، حاجتش را برای امام کاظم علیه السلام گفت...👇👇