سالهاے زیادے طے شد. چشمها از خیره ماندن و دستها از فروماندن، فروماندند. دادها بر بیدادها ڪشیده شد و مظلوم جایے میان جهان پیدا ڪرد. نور، سایه را تا دل شب عقب راند و آرزوے نجات، ذهنهاے ترک خورده ے خشک را، آب دیده ڪرد. از دل وهم و ترس و تیرگے، از میان خارزارهاے انبوه و آواز ڪلاغ، گل هاے ایمان روییدن گرفت. هر گل براے بے آبرو ڪردن یک خارزار ڪافے بود... (3) *** سالهاے زیادے طے شد. اینک، وقت آن رسیده است، ڪه آوایے بخراشد سینه ے ستم را ، و جارے ڪند آواز خدا را: «انا المهدی... 🌤ألـلَّـهُـمَ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌤 ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو در ایتا و هورسا و آپار‌‌ات ↙ @montazerane_zohour