🏴 وَ سُبِىَ أَهْلُک َ کَالْعَبیدِ ، وَ صُفِّدُوا فِى الْحَدیدِ ، فَوْقَ أَقْتابِ الْمَطِیّاتِ اهل وعیالت چون بردِگان به اسیرى رفتند، ودرغُل وزنجیرآهنین برفراز ِشتران دربند شدند (زیارت ناحیه مقدسه) . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . به خانه ام چه عجب سر زدی ولی چه سری... در این خرابه گرفتی ز دخترت خبری؟ سه سال منتظر امشبم بیایی تا مرا برای همیشه تو با خودت ببری تو نیستی به یتیمی من چه می خندند نشان شان بده بابا كه بهترین پدری چقدر پیر شدی و چقدر پیر شدم یك عمر می شود این لحظه های من سپری به غارت حرمت هر چه داشتم بردند دوباره قول بده گوشواره ای بخری به پشت قافله من هر قدم زمین خوردم بدون بال كه بابا نمی شود بپری "بدون تو چه بلا ها كه بر سرم آمد چه حاجت است به گفتن خودت كه باخبری" مرا برای كنیزی نشانه میكردند ولی اجازه نمیداد عمه یك نفری 📔 شعر از یاسین قاسمی ◾️▪️▫️▪️◾️ سفیران فرهنگی امامزاده عیسی (ع) https://eitaa.com/emamzadehisa