آن امامی که دلش را داغِ بی پایان گرفت آخرش زهر آمد و از نیمه جانش..جان گرفت بی رمق شد ناتوان افتاد بر روی زمین.. خواهری آمد سرش را بر روی دامان گرفت بر سر و بر سینه زد ..نالید دختِ فاطمه یاحسن گفت و به روی گونه ها باران گرفت ع🖤🍂 🍂💔 منــ🌴تظـــران ظـــ🌴ـهور https://eitaa.com/montazeranezohur