#م_کلاته
(مامان
#مرتضی ۶.۵ ساله،
#فاطمه ۴.۵ ساله و
#مجتبی ۲ ساله)
از وقتی پسر اولم کوچیک بود، با همدیگه به مسجد میرفتیم اما به تاثیرش تو زندگیمون توجه نداشتیم.
پسرم که یه سال و نیمه شد، درسم رو به خاطر بارداری، غیرحضوری کردم.
اما موندن تو خونه و استراحت کردن، برای منی که عادت به بیرون از خونه بودن داشتم، سخت بود.
برا همین هر روز نزدیک ظهر با پسر کوچولوم میزدیم بیرون، تا مادر و پسری حال و هوامون عوض بشه💕😊
یه کم قبل از نماز با سه چرخه راه میافتادیم به سمت مسجد، و تو راه از کوچکترین چیزها برای بازی و سرگرمی استفاده میکردیم.
از برگهای تو خیابون🌿 تا ماشینها🚗 و خونهها.🏢
گاهی هم میرفتیم پارک نزدیک مسجد و خوش میگذروندیم.🤗
بعد اینکه دختر کوچولوی قشنگمون به جمعمون اضافه شد، باز همین راه ادامه داشت.
پسر جون تو سه چرخه و دختر کوچولو تو کالسکه.😅
چندی که گذشت، اثاث کشی کردیم به یه خونه دیگه.
محلهی جدیدی که رفتیم، مسجدش در حال ساخت بود☺️
و تا وقتی مسجد ساخته بشه، نمازها رو تو پارک کنار مسجد برگزار میکردن.
چی از این بهتر و خاطرهسازتر برای بچهها😁🤩
بعد اومدن کوچولوی سوممون هم این راه ادامه داره و سهتایی با هم به مسجد تازه تأسیس نزدیک خونه میریم.
سعی میکنیم نمازها رو تو مسجد باشیم و تو مراسمها هم شرکت کنیم.
چند سالی هست تو بسیج هم فعالیت دارم و سرگروه حلقه صالحین مسجد شدم.
همیشه بچهها رو هم همراه خودم به برنامه های مختلف میبرم.☺️
این نزدیک بودن به مسجد خیلی برامون خوب بوده.
بچهها کلی تو مسجد بازی میکنن و سرگرم میشن.
دوستای خیلی خوبی هم از همین طریق پیدا کردیم.