احمد الحسن 9⃣
«شناخت حزب بعث و برخی اقدامات آن»
با توجه به پیدایش نحلههای دروغین در جوامع اسلامی و خصوصاً در عراق و دست داشتن حزب بعث در پیدایش آنها توجه به ریشه بعثی «احمد الحسن» و شناخت حزب بعث، درخور توجّه است.
حزب بعث عراق توسط یک مسیحی صهیونیست به نام «میشل عفلق» تأسیس شد. حزب مذکور از یکسو به جریان استعماری انگلیس وابسته بود و از سوی دیگر دشمنی ذاتی با اسلام و تشیّع داشت. شعار معروف آنها هنگام بهدست گرفتن قدرت، این بود:
« آمنت بالبعث ربّاً لاشریک له و بمیشل نبیّاً ماله ثانی».
یعنی: به بعث بهعنوان پروردگارِ بیشریک و به «میشل عفلق» بهعنوان پیامبری که همتا ندارد، ایمان آوردم.(٢٠)
کارنامهٔ حزب بعث بهویژه در طول حاکمیّت سی ساله صدام، مملو از مبارزه با اسلام و قتل صدها هزار انسان بیگناه، نابودی اقتصاد عراق، تعطیل کردن شعائر مذهبی و شهید کردن صدها مجتهد و فاضل و هزاران طلبه از حوزههای علمیه بود. این حزب به تحریک آمریکا، پس از پایان جنگ تحمیلی با ایران، به منظور بسترسازی برای حضور آمریکا و متحدانش در خلیج فارس، در سال ١٩٩٠م (١٣۶٩ش) کویت را اشغال کرد.
پس از حضور آمریکا و متحدانش غربی او در منطقه که به بهانه اخراج صدام از کویت انجام شد، مردم عراق در زمان مرجعيت مرحوم آیت الله خویی، در انتفاضه معروف به «شعبانیه»(٢١) بر ضدّ حزب بعث، قیام کرده و در آستانه پیروزی قرار گرفتند؛ اما آمریکا با کمک منافقان، به سرکوب انتفاضه پرداخت و صدام را بار دیگر بر کرسی قدرت نشاند.
«تغییر مبارزه حزب بعث»
حزب بعث، هنگامی که مشاهده کرد روح مبارزه در مردم عراق نمرده و دوباره میتواند آنها را وادار به انقلاب کند، این بار تاکتیک خود را در مبارزه با اسلام عوض کرد و بهجای نشان دادن چهرهٔ خشن، جنگ نرم را بر ضدّ اسلام، حوزه علمیّه و مردم مظلوم و شیعه عراق، تحت عنوان «الحملة الایمانیّة» (یعنی: حمله به ایمان مردم) به راه انداخت که در واقع، اینکار همان استفاده ابزاری از مذهب بر ضدّ مذهب بود.
صدام علاوه بر تظاهر به نماز و رفتن به زیارت، در حملهٔ ایمانی، چند کار خطرناک و حساب شده زیر را انجام داد:
١. نفوذ دادن جوانان مستعد بعثی در حوزههای علمیّه، تا بهعنوان طلبه علوم دینی به تحصیل پرداخته و از آنها برای مأموریتهای ضدّ دینی استفاده کند.
٢. إعطاء آزادی به برخی علما برای فعالیت بهعنوان مرجع، به منظور کوبیدن دیگر مراجع و ایجاد تفرقه میان آنان به بهانههای قومی و صنفی.
٣. اجازه دادن به برخی روحانیون برای اقامه نماز جمعه و برگزاری کنترل شده شعائر دینی.
نتیجه این نفوذ، بعدها و در جریاناتی چون تحرکات مسلّحانه و ضدّ امنیتی گروهک «صرخی» و... ظاهر شد.
البته صدام وقتی از فعالیتهای آیت الله «سیّد محمّد باقر صدر» ضربه خورد و مشاهده کرد به دست خود زمینه حضور مردم متدیّن را در صحنه فراهم کرده، آن مرجع بزرگ را به شهادت رساند و عملاً این برنامه به تعطیلی کشیده شد.
۴. نفوذ دادن برخی جوانان بعثی که ظاهری متدیّن داشتند و در سِحر و جادو و مرتاضی دست داشتند، درون زندانها.
این نفوذ به منظور فریب زندانیان سیاسی صورت گرفت و نمونهٔ بارز آن «ضیاء عبدالزهراء الگر عاوی» است که یک افسر بعثی بود.
«ضیاء» که دوره آموزش مرتاضی را در هندوستان دیده بود، درون زندانهای عراق رفت. او با گرفتن اخبار سرّی از مأموران بعثی زندان، پیشاپیش از آزادی یا شهادت برخی زندانیان خبر میداد. بدین ترتیب، بسیاری از زندانیان، فریب ادعاهای او را خوردند و او را «ولیّ الله» و مرتبط با جهان غیب دانستند. او پس از آزادی از زندان پس از سقوط صدام در سال ١٣٨٢ شمسی، گروهی را به نام «جُند السّماء» تشکیل داد و ادّعا کرد که قائم آل محمّد صلیاللهعلیهوآله است و مأموريت دارد در روز عاشورا ١٢٠٠ نفر از روحانيون نجف را به قتل برساند. اما پلیس عراق در تاسوعای سال ١٣٨۵ شمسی نیروهایش را در پادگان «الزرگه» در حوالی نجف کشف کرد و با آنان درگیر شد که در اثر آن «ضیاء الگر عاوی» به اتفاق صدها نفر از همراهانش، از جمله ٢٠٠ نفر از نیروهای «احمد الحسن»، به هلاکت رسیدند.(٢٢)
دربارهٔ جریان «احمد الحسن» نیز توجه به عضویت برادرش در حزب بعث عراق و ورودش به حوزه علمیه بعد از سرکوب قیام مردمی شیعه، میتوان سرنخهای مشخصی را در اختیار پژوهشگران و جریان شناسان این فرقه قرار داد.(٢٣)
ادامه دارد...