جمعه جمعه رفت ومن پای قرارت بیقرار مانده‌ام پای قرارت چشمِ من درانتظار ای جهانداروجهانبخش زمان مولای من بی تودل داردبه لب سازِپرستوی بهار کی دهی آن مژده ی وصلت به این سرگشته‌ را در میان باغ بینم روی مجذوب نگار بازدلتنگی تو مارا به هرجا می کشد گاه درکرب و بلا وسامرا سردابِ یار عصرجمعه گریه برشاهِ شهیدان میکنی همچوباران بهاری برکویرِ شوره زار کی رسدبوی بهارت ای گل زهرا بیا تاجهان خرم شودتحتِ لواء شهریار : بنمای رخ که خلقی واله شوندوحیران بگشای لب که فریاداز مردوزن برآید صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله عصرتون بخير، آدینتون معطر بنام