🔥 مجلس عبیدالله بن زیاد 📜 پس از آنکه اسرا و سرهای مقدس شهدا را در کوفه گردانیدند، ابن زیاد در کاخ خود نشست و دستور داد سر مطهر امام حسین علیه السّلام را در برابرش گذاشتند؛ آنگاه اسرا را در حالی که به طناب بسته بودند، وارد مجلس کرده، در برابر تخت آن ملعون، ایستاده نگاه داشتند. مردم و درباریان به تماشا ایستاده بودند. عبیدالله، با اشاره به حضرت زینب علیهاالسّلام گفت: این زن کیست؟ گفتند: زینب دختر علی بن ابی طالب(علیه السّلام) است. ابن زیاد به او گفت: سپاس خدایی را که شما را رسوا کرد، کشت و دروغ گویی‌تان را برملا کرد. حضرت زینب(س) فرمود: سپاس خدای را که به واسطه محمّد(صلوات اللّٰه علیه و آله) ما را گرامی داشته و پاک گردانده است. نه چنین است که تو می‌گویی. تنها فاسق است که رسوا می‌شود. ابن زیاد پرسید: رفتار خدا را با خاندانت چگونه دیدی؟ فرمود: جز زیبایی چیز دیگری ندیدم؛ خداوند شهادت را برایشان نوشته بود، پس به سوی آرامگاه‌های خود رفتند. به زودی خدا تو و آنان را جمع خواهد کرد و آنان در پیشگاه خدا دادخواهی می‌کنند. ابن زیاد خشمگین شد. سپس با چوب دستی خود بر دندانها و لبان مبارک امام حسین(ع) زد. دو تن از صحابی رسول خدا (ص) به این عمل ابن زیاد اعتراض کردند و به وی گفتند: من خودم شاهد بودم که رسول اللّٰه(ص) بر موضع چوب دستی تو بوسه می‌زد. پس از مجلس شوم ابن زیاد، اهل بیت(ع) را با غل و زنجیر وارد زندان کوفه کردند. عبیدالله نامه‌ای به یزید نوشت و اخبار تازه را به او داد و پرسید اکنون چه کند؟ یزید نیز دستور داد اسرا را با سرهای شهدا به شام بفرستد.