- وکیلم؟
صدایی نیامد، شک داشت.
دوباره پرسید.
- وکیلم؟
باز هم ساکت ماند.
در حالی که نیشش تا بنا گوش باز بود، برای بار سوم پرسید:
وکیلم؟
- ب ب ب... بعله!
از آن لحظه که شیطان از او وکالت گرفت، یک لحظه هم رهایش نکرد. همیشه و همه جا همراش بود؛ اونم شد عروسک کوکی شیطان!
«هر كه از ياد خداى رحمان رخ برتابد، شيطانى بر او مىگماريم كه همراه و دمساز وى گردد»
«وَ مَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَانِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ». سورة زخرف، آیه36 .