البته طبق قواعدى كه در اصول فقه پذيرفته شده استثناهائى كه بعد از دو يا چند جمله مـى آيـنـد بـه جـمـله آخـر مـى خـورد مـگـر ايـنـكـه قـرائنـى در دسـت بـاشـد كـه جـمـله هـاى قبل نيز مشمول استثناء است ، و اتفاقا در محل بحث چنين قرينه اى موجود است ، زيرا هنگامى كـه بـوسـيـله تـوبه حكم فسق برداشته شود دليلى ندارد كه شهادت پذيرفته نشود، چـرا كـه عـدم قـبـول شـهـادت بـه خـاطـر فـسـق اسـت ، كـسـى كـه تـوبـه كـرده و مـجـددا تحصيل ملكه عدالت را نموده از آن بر كنار مى باشد.
در روايـات مـتـعـددى كـه از مـنابع اهلبيت (عليهمالسلام ) رسيده نيز روى اين معنى تاءكيد شـده اسـت ، تـا آنـجـا كـه امـام صـادق (عـليـه السـلام ) بـعـد از تـصـريـح بـه قـبـول شـهـادت چـنـيـن افـرادى كـه تـوبـه كـرده انـد از شـخـص سـؤ ال كننده مى پرسد: (فقهائى كه نزد شما هستند چه مى گويند)؟
عـرض مـى كـنـد: آنـهـا مـى گـويـنـد: تـوبـه اش مـيـان خودش و خدا پذيرفته مى شود اما شهادتش تا ابد قبول نخواهد شد!
امام مى فرمايد: بئس ما قالوا كان ابى يقول اذا تاب و لم يعلم منه الاخير جازت شهادته : (آنها بسيار بد سخنى گفتند، پدرم مى فرمود: هنگامى كه توبه
كند و جز خير از او ديده نشود شهادتش پذيرفته خواهد شد).