بعضى ها خيال مى كنند كه تكلم فقط، اختصاص به انسان دارد و غير از بشر، موجودات ديگرى لب به سخن باز نكرده و با يكديگر گفتگو ندارند، از اسرار پيچيده اين جهان بى خبر بوده ، نمى دانند كه اين گيتى و جهان پهناور لبريز از عجائب ، و مملو از شگفتيهاست كه از جمله آنها تكلم موجودات مى باشد، مع الاسف از بعضى اعاظم انكار آن ديده مى شود، ولى با مطالعه در آيات و روايات بسيار و قضاياى تاريخى سخن گفتن غير انسان و تكلم اندامه ثابت خواهد گرديد، كه از باب نمونه به بعضى از شواهد اشاره مى شود: در آن روز (زمين ) خبرهاى خود را بازگو كند بدينوسيله كه پروردگار تو، به آن وحى فرموده است (1) در آن روز بر دهنهايشان مهر زده و دستهاى آنها را به سخن در آوريم و پاهايشان به آن چه كسب كرده گواهى دهند (2) و به پوستهاى خود گويند براى چه ضرر ما گواهى داديد؟ گويند خداوند كه هر چيزى را به سخن در آورده ما را گويا نموده است (3) خداوند بزرگ در خصوص خود چنين مى فرمايد: خداوند با موسى سخن گفت سخن گفتنى (4). و يا آن كه فرموده : خداوند در قيامت با كفار و منافقين سخن نگويد (5) و درباره عظمت قرآن چنين مى فرمايد: اگر كتابى در جهان باشد كه به بركت آن كوهها به حركت در آيند يا به وسيله آن زمين شكافته گردد يا بسبب آن مردگان به سخن در آيند همانا اين قرآن است (6). كه از اين آيه سخن گفتن مردگان استفاده خواهد شد. سخن گفتن شيطان در چندين سوره عنوان گرديده ، گاهى كه خدا حرف مى زند: وقتى كه پرودگار جهان به فرشتگان فرمان سجده براى آدم را مى دهد، بخدا مى گويد: مرا از آشت آفريدى و او را از خاك ، من از او بهترم (7) گاهى مى گويد: من بر سر راه مستقيم بندگانت مى نشينم . بدين سبب كه مرا بى بهره نمودى (8) و در خصوص جن فرموده : پس ديوى بدهيات از طائفه جن گفت : من تخت بلقيس را مى آورم قبل از آن ؟ از جايت برخيزى (9) اين موضوع در داستان حضرت سليمان و اطرافيانش نوشته شده كه در اين قضيه ، تكلم هدهد نيز بيان گرديده ؛ وقتى آن حضرت حال هدهد را مى پرسد كه كجا بودى ؟ مى گويد: من در شهر سبا به خبر درستى مطلع شدم ، آنگاه داستان خود را بيان مى كند. داستان سخن گفتن حيوانات با پيمبران بويژه با خاندان محمد و آل (صلوات الله عليهم اجمعين ) از قرآن و روايات بطور كامل استفاده خواهد شد كه قضيه مورچه و حضرت سليمان روشنگر آنست : هنگامى كه قشون آن حضرت به وادى مورچگان رسيدند، رهبر آنها با صداى رسا گفت : اى مورچگان !در خانه هاتان اسكان يابيد، تا آن كه سليمان و قشونش شما را پايمال ننمايند (10) تكلم مرده با سليمان ، شير با ابوذر، و گرگ و آفتاب با على (ع )، جمجمه با آن حضرت و آهو با حضرت ثامن الحجج (ع ) و عصا با حضرت جواد و گواهى دادن آن بر حقانيت آن بزرگوار، و صدها نمونه ديگر كه براى هر متمتعى شبهه و ترديدى باقى نخواهد گذاشت روشنگر مدعاى ماست . بنابراين ، هيچ اشكالى ندارد كه زبان در هر صباحى بر اندامها اشراف پيدا كرده از آنها احوالپرسى كند و اندامها نيز متقابلا پاسخ آن را گفته اما بالحن شديدى با چنين تعبيرى : تو را به خدا سوگند كه ما در خصوص تو عذاب شويم . احوال پرسى اندامها آرى هر روز صبح كه مى شود اندامهاى ما به هم سركشى كرده احوال يكديگر را از هم مى پرسند، ولى چنان كه از روايات بلكه از عقل استفاده مى كنيم ، همه اندامها ما به اهميت زبان نخواهند رسيد، زيرا پست آن حساس تر و موقعيت آن از همه مهمتر و وظيفه اش از همه سنگين تر مى باشد. محيط فعاليت اعضاء اينجا جاى سوال است كه در علم وظايف الاعضاء، دانشمندان چشم و گوش را از همه مهمتر دانسته و وظائف آنها را سنگين تر مى دانند، چطور مى شود كه زبان از همه بالاتر بوده و موقعيت آن حساس تر باشد؟ پاسخ آن با مختصر دقتى روشن خواهد شد كه قدرت تصرف گوش فقط در شنيدنى هاست ، از آن كه بگذر به اندازه بال مگسى ارزش ندارد، و همچنين چشم ميدان فعاليتش تنها در ديدنى هاست ، از آن كه بگذرد چشم با غير خودش مساوى است . اما زبان ، منطقه حكومتش دامنه دار و وسعت جولانش پهناور و دخالت او در منطقه هر يك از آنها آشكار است ؛ علاوه بر اين كه در مناطق اندامهاى ديگر نيز تصرف كامل دارد. به عبارت ديگر چشم هر چه ببيند، از سير در افلاك و ستارگان در عالم بالا و سر در جهان ريز و ذره بينى و ديدن بر و بحر، درختان و گياهان ، جماد و حيوانات ، انسان و غير آن از صنعت و اختراع ، اكتشافات و صدها موضع ديگر، همين زبان آن را از چشم گرفته و بازگو مى كند و همچنين هر چه گوش بشنود از آوازها، آهنگها، نغمه ها، صداهاى مختلف و سخن هاى گوناگون علمى و غير علمى ، شرعى و غير شرعى و صدها موضوع ديگر، همه را زبان پياده كرده و بازگو مى نمايد. و از همين زبان است كه تمام اعضاء و اندامها به بهترين وجه زندگانى كرده و در بدترين صورت هم گرفتار مى شوند، روى همين جهت است كه زبان در يك طرف قرار گرفته و بقيه