حیاء زلیخا از بت
نترسید! که بگویند: سنت گرا! اولین سنّت گرا پیغمبر بود. او می فرماید، من نمی گویم. «وَ مَا ینطِقُ عَنِ الهَوَی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحَی»[8] او از سر هوس سخن نمی گوید. هر چه می گوید وحی است که به او شده است. آنچه که در این باب می گوید، با فطرت انسانیت هم سو است. ای کاش لااقل می رفتند آن بت پرست را می دیدند و حیا را از او یاد می گرفتند. شما قصّه حضرت یوسف را می دانید. من یک روایت از امام باقر علیه السلام برای شما می خوانم، که وقتی از ایشان راجع به جریان حضرت یوسف علیه السلام سؤال می شود، حضرت فرمودند: در آنجایی که زلیخا یوسف را به گناه دعوت کرد، پوششی روی بتش انداخت. من فرازی از روایت را می خوانم. «فَقالَ لَها یوسف: ما صَنَعتِ؛؟ یوسف به او گفت: چه کار بود کردی؟» «قالت: طَرَحتُ عَلَیها ثوباً أَستَحیِی أَن یَرانَا» روی او پوششی انداختم. پیراهن، پوشش را ثوب می گویند. خجالت می کشم، شرمم می آید که ما را ببیند. حیا می کنم که این بت ما را ببیند. «فَقال یوسف: فَأَنتِ تَستَحیینَ مِن صَنَمِکِ وَ هُوَ لا یَسمَعُ وَ لا یَبصُر وَ لا أَستَحیی أنا مِن رَبّی؛؟[9]» حضرت امام باقر علیه السلام فرمود: که یوسف در جواب او گفت: تو از بت خود حیا می کنی، و حال آنکه او نه می شنود و نه می بیند. نه سمیع است، نه بصیر است. حال من نباید از پروردگارم خجالت بکشم؟ تو از بت خود خجالت بکشی، من از خدایم خجالت نکشم؟! ملاصدرا می گوید: مسئله حیا غریزه ای انسانی است. ما به الامتیاز انسان از حیوان است. بت پرست هم خجالت می کشد، اکتسابی نیست. تو از خدایت خجالت نمی کشی؟ «أَلَمْ یعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یری؛[10]آیا نمی داند که خدا می بیند؟»مسئله این است که انسان اگر بخواهد انسانیّتش را حفظ بکند، باید پرده دار باشد. پرده دری انسان را از وادی انسانیّت، دور می کند. شخص را بیرون می کند.