سلام آقا...
حالا که نمیدونیم کجایی و چکاری داری میکنی؛ با اینکه میدونیم پیغام دادی که :
«من شب و روز منتظر شماها هستم»
ولی ما همچنان سردرگمیم و واقعا نمیدونیم آیا راهی داره اصلا به زیارتت مشرف بشیم یا نه، اما آقای یتیمان عالَم، هر دم به یادتیم، در نمازهامون برات دعا میکنیم؛ در قنوتمون، رکوعمون، سجودمون، بعد از نمازها و هر وقت که یادمون بیایی، دعات میکنیم و دیگران رو به دعا کردن برات، تشویق میکنیم و این لااقل کاری هست که هرکی مثل ماست، میتونه انجام بده...
اگه رسیدن به خیمهی سبزت برای آوارههایی مثل من و امثال من، مقدور نیست ولی آقا، با بردن اسم قشنگ و شیرینت، دلمونو آروم میکنیم و مرهمی بر زخمهای دلمون میزنیم و پشیمونیم که چرا دستامونو از دستت جدا کردیم و خودمونو انداختیم داخل حوضچهی کثیف و بدبوی دنیا... یادمون نبود بابای مهربونمونی و حافظ جونمونی و دینمونی...
دنیای من!
عقبای من!
ما برای شما گریه میکنیم ؛ شما برای ما ؛
آقای من!