صد سال خواب!
عزیر چون وارد باغ خود شد، دید درختها سبز و سایه آنها گسترده است و زمان برداشت میوه آنها نزدیک شده است، نغمه بلبلها گوش را می نوازد و پرندگان به طرب آمده اند. عزیر ساعتی در این باغ بیاسود و از نسیم جان پرور آن بهره مند و از تماشای سبزه و چمن و طراوت یاس و یاسمن غرق در نشاط شد، آنگاه سبدی از انگور و سبد دیگری از انجیر و مقداری نان به همراه برداشت، سوار بر الاغ خود شد و راه منزل خویش را در پیش گرفت.