منتظران گناه نمیکنند
باورم نمی شد واقعا امید بود. من که از لحظه ورودش در جایم میخکوب شده بودم و بدنم چنان تب دار شده بود
یلدا که سالها از نامزدش امید بی خبر بود درست زمانی که نزدیک عروسیش هست خیلی اتفاقی توی بیمارستانی که پزشک هست با امید مواجه میشه و .... https://eitaa.com/joinchat/1028456560C5f4b38cb5c داستانی واقعی از عشق یک پزشک پر از هیجان و ماجرا که تا حالا ندیده و نخوندید