غروب جمعه است . چه غروبی و چه جمعه ای ... عزیزترین خلق خدا، یگانه بهانه ی خلقت برای ابد چشم بر هم نهاده است و آنسوتر پیکر غریب فرزندش در شهری که به نام اوست غریب در راه بقیع است ... ... غروب جمعه است و اینجا ما حسرت زده و عزادار در پشت پرده های بلورین اشک هایمان بساط روضه هایمان را داریم جمع می کنیم .... ما که در محاصره‌ی خشکسالی و بی کسی این روزها داغ هموطن را بر دوش خستگی هایمان داریم... مولای من، مهدی جان ... می دانم که تو بر احوال ما آگاهی و حال و روز سیاهمان لحظه ای بر تو پوشیده نیست ... که تو خود فرموده ای: انا غیر مهملین لمراعاتکم اللهم عجل لولیک الفرج 🏴🏴🏴🏴🏴