حرفهای بی فائده زبان : اين طور كه شما مى گوئيد حرف بى فائده آدم را جهنمى مى كند؟ چشم : عزيزم ، رواياتى كه از پيامبر و آل به ما مى رسند، چند رقم تصور مى شوند: 1- به عنوان قانون كه اگر كسى بر خلاف آنها رفتار كند، براى او پرونده تشكيل مى شود و بروبر گردهم ندارد. 2- رواياتى كه براى سازندگى ، از معصوم صادر شده اند و مى خواهند با گفتار و موعظه و نصيحت خود، ديگران را بسازند. 3- رواياتى كه اشاره به اهميت مطلب دارد. و لذا گاهى ديده مى شود در كيفر يا پاداش آن مبالغه شده است . 4- رواياتى كه با در نظر گرفتن مصلحت و احتمالات ديگر مانند تقيه و غير آن ، از معصوم نقل شده اند. بعلاوه ، در اين روايت هم كه پيامبر اكرم (ص ) نفرموده : جوان اهل جهنم است ، بلكه به مادر او بنوعى اعتراض نموده كه بفهماند: سخنان بى فائده آنقدر مهم است ، كه امكان دارد گفتن لاطائلات انسان را از آن مقامى كه اين شهيد دارد محروم سازد، و در درجه پائين تر، كه مناسب او نيست داخل شود. زبان : ممكن است بفرمائيد سخنان بى فائده كدام است ؟ چشم : سخنان بيهوده و بى فائده ، حرفهائى است كه در تعريف آن نه نفعى حاصل گردد و نه اگر ترك شود ضررى عائد انسان شود، مانند بعضى از مردم كه وقتى در يك مجلسى مى نشينند، گر چه ديگران هم راغب به سخنان او نباشند، پيوسته حرف مى زند، حساب نمى كند شايد مردم از حرفهاى من رنج ببرند، كه خود من به چنين افرادى دچار شده ام و هر چه اظهار بى ميلى هم كرده ام و اظهار خستگى و گوش ندادن ، با زهم از كار خود باز نمانده و به لاطائلات ادامه داده است ، يا بعضى ها هستند مسافرتى كه مى روند و بر مى گردند حتى جزئى ترين كارهايشان را نيز تعريف مى كنند، گويا نذر كرده اند كه تمام قضايا را بگويند، در صورتى كه نمى دانند هم وقت خود را به بيهوده گوئى گذرانده و هم وقت ديگران را ضايع كرده و تلف نموده اند. بسيار مشاهده شده كسانى در نزد مراجع يا عالم بزرگوارى كه بايد حساب وقت او را كرد، شروع بحرفهاى بيهوده كرده حساب هم نمى كنند كه تنها ما نيستيم ، ديگران هم حق دارند و حساب عمر آنان غير از ديگرانست . و گاهى همين لاطائلات سبب اذيت ديگرى هم مى شود و احيانا سخن او نيشى هم دارد و گريزى هم مى زند و زهر خود را هم در تعريف خود خالى مى كند كه مسلم حرام هم خواهد شد. و بايد دانست كه پرسيدنى ها هم كمتر از گفتنى هاى بى فائده نيست ، مثل اين كه مى پرسد آقا كجا مى روى ؟ يا از كجا مى آئى ؟ يا به كجا مسافرت رفته اى ؟ چند روز است كه نيستى : لبهايت خشك است ، روزه اى ؟ بانك براى چه كار رفتى ؟ درس فلانى مى روى ؟ نماز فلان آقا رفته اى ؟ از فلان مغازه خريد كرده اى ؟ فلان محل رفته اى با فلانى برخورد كرده اى ؟ در ارگانى مشغول هستى ؟ و صدها سوال ديگر كه اكثر اين پرسشها به اندازه بال مگسى ارزش نداشته و سبب غيبت و تهمت و بد گوئى و...، مى شود و در حرام افتاده ، آدمى را دچار بدبختى ها مى نمايد و يا لااقل وقتى كه از طلا گرانبهاتر است تلف گشته و ساعات عمر به لاطائلات گذشته است ، و ما بايد از بزرگان خود كسب اخلاق كرده آنان را الگوى زندگى خود قرار دهيم .