ابراهیم تقاضا کرد و دست او به حال خود برگشت و دوباره تعدی کرد، باز ابراهیم از خدا خواست و دست او خشک شد. پادشاه گفت: خدای تو خیلی غیور است و تو هم بسیار غیوری، پس از خدایت بخواه دست مرا به حال خود برگرداند.