-علی جانم،این خونه که خوب بود.
-تو که هر خونه ای دیدیم،گفتی خوبه.
لبخندی زد و گفت:
_تو هم که چقدر به نظر من اهمیت میدی.
-فاطمه،هیچ کدوم از اون خونه ها خوب نبود.
-یه کم از ایده آل هات کم کن.
-آخه من دختر حاج محمود نادری رو ببرم تو یه خونه پنجاه متری زندگی کنه؟
خندید و گفت:
_وای چه گناه نابخشودنی ای!!
-فاطمه! دارم جدی حرف میزنم.
جدی شد و گفت:...
بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم»