📌تلنگر
🌺[ حکایت زیر را بخوانید خیلی معنا دارد]🌺
🌺(بانوی باتقویی که امام زمانش را جدی گرفته بود)🌺
شیعیان نیشابور، در زمان امامت امام موسی بن جعفرعلیه السلام جمع شده و شخصی به نام محمّدبنعلی نیشابوری، معروف به ابوجعفر خراسانی را انتخاب کردند تا به مدینه برود و حقوق شرعی و هدایای شیعیان آن سامان را خدمت امام هفتم(علیه السلام) تقدیم کند.
آنها سی هزار دینار، پنجاه هزار درهم، مقداری جامه و پارچه را به همراه دفتری مُهر و موم شده که در آن هفتاد ورق که در هر یک صورت مسئلهای شرعی نوشته شده بود، به او سپردند و به وی گفتند: هرگاه خدمت امام رسیدی، سؤالات و دفتر را به آن حضرت تسلیم نما و فردا صبح آنها را بازپس گیر.
اگر دیدی که مُهر و مُومِ دفتر شکسته نشده، خودت مُهر آنها را بشکن و ببین که آیا امام بدون شکستن مُهر و مُوم، پاسخ سؤالات را داده است یا خیر؟
اگر پاسخ آنها را بدون شکستِ مُهر و موم دفتر، داده و نوشته است، بدان که او همان امام است و ایشان شایسته اَخذ اموال است وگرنه اموال را به ما برگردان. (شیعیان خراسان با این آزمون میخواستند امام حقیقی را شناخته و به او یقیین کنند و بدین وسیله فریب مدّعیان دروغین امامت را نخورند).
در هنگام حرکت نماینده نیشابوریان، محمّدبنعلی نیشابوری، بانوی بزرگواری به نام شطیطه که از پارسایان و زاهدان زمان خود بود، به نزد وی آمده، مبلغ یک درهم به همراه یک قطعه پارچه به او داد و گفت: «ای اباجعفر! در حالِ من، از حقِّ امام، این مقدار تعلّق گرفته، این را خدمت امام برسان».
محمّدبنعلی نیشابوری به او گفت: «من خجالت میکشم که این وَجه ناقابل را خدمت امام دهم». شطیطه گفت: «خداوند از حق خجالت نمیکشد» (منظور آنکه حقوق امام را، اگر چه اندک، باید پرداخت). آنچه بر ذمّة من است، همین است. میخواهم در حالی خدا را ملاقات کنم که چیزی از حقِّ امام، در گردن من نباشد».
نماینده نیشابوریان وجه اندک شطیطه را گرفت و به مدینه رفت. در آنجا پس از امتحانِ «عبدالله اَفْطح» (پسر امام صادق(علیه السلام) و مدّعی امامت پس از وی) دانست که او شایستگی مقام امامت را ندارد، لذا نومیدانه از خانه او بیرون آمد، در این هنگام کودکی او را به خانه حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) هدایت کرد.
تا چشم حضرت بر او افتاد فرمود: «ای اباجعفر! چرا ناامید هستی… به من روی کن که حجّت و ولّیِ خدا هستم. من سؤالات شما را دیروز جواب دادم، آنها را نزد من بیاور. همچنین درهمِ شطیطه را که وزنش یک درهم و دو دانق است را بیاور».
علیبنمحمّد نیشابوری میگوید: از سخنان و نشانههای درست امام حیران شدم و فرمانن او را انجام دادم
حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) یک درهم و پارچه شطیطه را گرفت و مابقی اموال را برگرداند و روی به من کرده، فرمود: «انّ الله لا یستحی من الحق»
ای اباجعفر! سلام مرا به شطیطه برسان و این کیسه پول را که چهل درهم در آن است و همچنین این قطعه پارچه را که قطعهای از کفن من است به او بده و بگو: «آن را کفن خود قرار دهد که پنبه این پارچه از مزرعه خود ماست و خواهرم آن را رشته است».
ضمنا به شطیطه بگو: از هنگام رسیدن پول و پارچه کفن، نوزده روز بیشتر زنده نیستی، شانزده درهم از چهل درهم اهدایی را برای خود خرج کن و بیست و چهار درهم آن را جهت صدقه و تجهیز و تکفین خود نگاه دار و به او بگو «من بر جنازه او نماز خواهم گذارد». سپس حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) فرمودند: «این اموال را به صاحبانشان برگردان و مُهر سؤالات را بگشای و ببین آیا جواب سؤالات را پیش از دیدن آنها دادهایم یا خیر»؟!
محمدبنعلی نیشابوری میگوید: «به مُهرها نگاه کردم، آنها را دست نخورده دیدم و بعد از شکستِ مُهر و موم، دیدم پاسخ سؤالات داده شده است».
هنگامي که نماینده نیشابوریان به خراسان بازگشت با تعجب دید کسانی که امام، اموالشان را نپذیرفته به مذهب «فَطحیّه» وارد شدهاند امّا شطیطه همچنان بر مذهب حقّ خود باقی مانده است. سلام حضرت را به او رسانید و کیسه پول و پارچه کفن را به وی تقدیم کرد و همان طور که امام فرموده بودند، پس از نوزده روز از دنیا رفت. چون شطیطه درگذشت، هنگام تشییع جنازه اش امام موسی بن جعفر علیه السلام ازمدینه به نیشابور وارد شدند و بر پیکر او نماز گزاردند.(کتاب نجم الثاقب)
#امام_زمان
کانال(منتظران محبوب)