بـادستهایکوچکشسررابلندکردوبهسینهچسبانیدگفت:
بابا!دلمبرایتتنگشده
بابا!چراابـرویتخونآلودهاست؟
بابا!محاسنتـوچرااینقدرآشفتهاست؟
سرباباراگذاشتزمین
خمشدلبهـاراگذاشترولبهایبابا
دیدندسرازبغلجداشدافتاد
بچمهمافتاد
گفتندخوابرفتبچه
سررامیبریمبعدکهبیدارشد
مـیگوییمخوابدیدی
بچههایکوچكخوابوبیداریراقاطیمیکنند
وقتیکهرقیهساکتشدوسربهیكطرفافتادودختربهیكطرف
بیبییكقدریخوشحالشد
همینكهزینب”س”آمدبچهرابغلکنددیدندصداینالهبیبیبلندشد
امکلثومگفت:خواهرچهشده؟
گفت:عزیزمرقیهجانداد:))))))💔
#حضرت_رقیه
#اربعین
@montazeranmahbob