‍ بعد به من فرمود: سيد تقى شما امشب مرا تنهانگذاريد ساعتى استراحت كنيد, اما به شرط اين كه زودتر برخيزيد. بنده (سيد تقى) كه خوابم نبرد و ايشان دائما مشغول دعا خواندن بودند.چون خوابم نبرد برخاستم و گفتم: شما چرا استراحت نمى كنيد اين قدر خيالات نداشته باشيد شما كه حالى نداريد, اقلا قدرى استراحت كنيد. به صورت من تبسمى كرد و فرمود: نزديك است كه استراحت كنم و اگر چه من وصيت كرده‌ام باز هم وصيت مى كنم اشهد ان لااله الا اللّه و اشهد ان محمدا رسول اللّه (صلی الله علیه واله) و اشهد ان عليا و اولاده المعصومين حجج اللّه. بدان كه مرگ حق است و سؤال نكيرين حق و ان اللّه يبعث من فى القبور (خداى تعالى هر آن كه را در قبرهاباشد زنده مى كند و بر مى انگيزاند). و عقيده دارم كه معاد حق است و صراط و ميزان حق است. و اما بعد قرض ندارم حتى يك درهم و يك ركعت از نمازهاى واجب من در هيچ حالى قضا نشده و يك روز روزه‌ام را قضا نكرده‌ام و يك درهم ازمظالم بندگان خدا به گردن من نيست و چيزى براى شما باقى نگذاشته‌ام مگر دو ليره كه در جيب جليقه من است آن هم براى غسال و حق دفن من است و براى مختصرمجلس ترحيم كه براى من تشكيل مى دهيد و همه شما را به خدا مى سپارم والسلام. وديگر از حالا به بعد با من صحبت نكنيد و آنچه در كفنم هست با من دفن كنيد وورقه اى را كه از سيد گرفته‌ام در كفن من بگذاريد والسلام على من اتبع الهدى. پس به اذكارى كه داشت مشغول شد و به عادت هر شب نماز شب را خواند بعد ازنماز شب , روى سجاده اى كه داشت نشست و گويا منتظر مرگ بود. يك مرتبه ديدم از جا بلند شد و در نهايت خضوع و خشوع كسى را تعارف كرد وشمردم سيزده مرتبه بلند شد ودردرنهايت ادب تعارف كرد و يك مرتبه ديدم مثل مرغى كه بال بزند خود را به سمت در اتاق پرتاب كرد و از دل نعره زد كه يا مولاى ياصاحب الزمان و صورت خود را چند دقيقه بر عتبه در گذاشت. من بلند شدم و زير بغل او را گرفتم در حالى كه او گريه مى كرد بعد گفتم: شما را چه مى شود اين چه حالى است كه داريد؟ گفت: اسكت. (ساكت باش) و به عربى فرمود: چهارده نور مبارك همگى اين جاتشريف دارند. من با خود گفتم: از بس عاشق چهارده معصوم (علیه السلام) است اين طور به نظرش مى آيدفكر نمى كردم كه اين حال سكرات باشد و آنها تشريف داشته باشند چون حالش خوب بود و هيچ گونه درد و مرضى نداشت و هر چه مى گفت صحيح و حالش هم پريشان نبود. فاصله اى نشد كه ديدم تبسمى نمود و از جا حركت كرد و سه مرتبه گفت: خوش آمديد اى قابض الارواح و آن وقت صورت را اطراف حجره برگردانید درحالتى كه دستهايش را بر سينه گذاشته بود و عرض كرد: السلام عليك يا رسول اللّه اجازه مى فرماييد و بعد عرض كرد: السلام عليك يا اميرالمؤمنين اجازه مى فرماييد و همين طور تمام چهارده نور مطهر را سلام عرض نمود و اجازه طلبيد و عرض كرد: دستم به دامنتان. آن وقت رو به قبله خوابيد و سه مرتبه عرض كرد: يا اللّه به اين چهارده نور مقدس. بعد ملافه را روى صورت خود كشيد و دستها را پهلويش گذاشت. چون ملافه را كنارزدم ديدم از دنيا رفته است. بچه‌ها را براى نماز صبح بيدار كرده و گريه مى كردم كه ازگريه من مطلب را فهميدند. صبح جنازه ايشان را با تشييع كنندگان زيادى برداشته و در غسالخانه قتلگاه غسل داديم و بدنک مطهرش را شب در دارالسعاده حضرت رضا (علیه السلام)دفن كرديم. (کتاب العبقری الحسان-کتاب برکات امام عصر ارواحنافداه) (کانال منتظران محبوب)