بسم رب الشهداء والصدیقین
سلام علیکم
📌 پاسخ محکم شهید وزوایی به یکی از بستگان مخالف انقلاب،
🔹️ محسن یکبار در عملیات بازیدراز در اردیبهشت سال ۶۰ در روز اول عملیات دو تیر به گلویش میخورد؛
که یکی از گلولهها تا شهادتش در گلو مانده بود.
◇ یکی از بستگان ما خیلی مخالف انقلاب بود؛
ولی محسن را دوست داشت؛
از نخبگان علمی بود که در یکی از کشورهای اروپایی سمت بالای پزشکی داشت.
◇ ایشان هر وقت محسن را میدید؛
میگفت محسن هوش و علم تو حیف است.
تا اینکه محسن مجروح شد؛
و به دیدنش رفت.
◇ آن روزها محسن فقط میتوانست برخی حرفهایش را بنویسد؛
و امکان صحبت نداشت.
این فامیل ما اصلا انتظار نداشت محسن را با این وضعیت ببیند.
◇ با آن علاقهای که به محسن و نفرتی که از انقلاب داشت؛
یکباره بهم ریخت و گفت:
«محسن ببین چه کردی،
کجاست کسی که بخواهد تو را درست کند؛
گفتم دنبال این انقلاب نرو.»
◇ محسن به من اشاره کرد تا کاغذی برای او ببرم،
با سختی روی کاغذ نوشت:
«چه بکُشیم و چه کُشته شویم پیروزیم؛
چون در هر دو حال تکلیف خود را انجام دادیم» و اشاره کرد این را بالای سرش بچسبانم.
◇ به فامیلمان اشاره کرد این نوشته را بخواند؛
نوشته را که خواند منقلب شد؛
گفت محسن تو چه روحی پیدا کردی،
از عظمت روح تو من ماندهام.
#شهید_محسن_وزوایی