⭕️ صمصام اصفهانی؛ مسئولین اصفهان و آبجو دادن به درازگوش!
👈 مردی که شبیه بهلول بود!
🔹در جريان ترور حسنعلى منصور ، نخست وزير شاه، روز اول اعلام كردند او مجروح شده است و وعاظ السلاطين در برخى مكانها، براى شفاى او دعا كردند؛ از جمله در اصفهان در مجلس روضهاى كه صمصام نيز حضور داشته، يكى از وعاظ السلاطين در پايان منبرش ضمن دعا براى شفاى حسنعلى منصور، براى شاه، وليعهد و ملكه نيز با آب و تاب دعا مىكرد.
🔹صمصام فىالحال بلند مىشود و خطاب به او فرياد مىزند: «آقاى... به خر من دعا نكردى!؟» و طبعا مىتوان فضاى جلسه را بعد از اين جملۀ كوتاه و معنىدار صمصام حدس زد.
💥آبجو و مسئولین اصفهان!
🔹در شب تاسوعا يا عاشورا در يكى از مجالس مشهور و پرجمعيت اصفهان كه استاندار و مسئولين ردة اول اصفهان در آن شركت كرده بودند، صمصام به همان ترتيبى كه قبلاً اشاره شد، خود را روى منبر رساند و شروع كرد به صحبت كردن تا رسيد به اينجا كه ديشب الاغ من چيزى براى خوردن نداشت، سوار آن شدم و براى يافتن علوفه يا جو چند خيابان را رفتم. مغازهها بسته بود. كم كم به جلفا رسيدم (جلفا محلة ارامنه است) آنجا مغازهاى باز بود. وارد مغازه شدم، علف كه نداشت، سراغ جو گرفتم.
صاحب مغازه، گفت: «جو ندارم، ولى آب جو دارم». فكر كردم همان طور كه آب ميوه براى انسان مطلوبتر از ميوه است، لابد براى الاغ هم آبجو مطلوبتر از جو است.
🔹مقدارى آبجو گرفتم و در ظرف ريختم و جلوى الاغ آوردم. الاغ بو كرد و نخورد. به الاغ گفتم: «اين آب جو است بخور»، الاغ سرش را عقب كشيد و نخورد. گفتم: «اين چيزى است كه استاندار مىخورد»، ولى نخورد. گفتم: «رئيس شهربانى مىخورد». باز هم نخورد.
🔹گفتم: «شهردار مىخورد». اما الاغ نخورد... و همين طور يكى از پس ديگرى، سِمَتِ مسئولينى را كه در مجلس حضور داشتند در كنار الاغش رديف كرد و جمعيت خنديدند و آنها آن شب با سرافكندگى جلسه را ترك كردند.
صمصام با همان سبك رَجَزگونه، سوار بر قاطرش اشعار موش و گربه را مىخواند و آن گاه كه به مصراعِ: «گربه گفتا كه شاه... خورده» مىرسيد، آن را محكمتر مىخواند و تكرار مىكرد.
ادامه دارد...
📚 منبع کتاب لبخند علما، اثر مرحوم استاد ابوالحسنی (منذر)
🆔
کانال اسرار تاریخ
http://eitaa.com/monzer_ir