انگار همین دیروز بود... جشن آغاز مهرماه... جشن غنچه ها... اجرای برنامه مربیان عزیزمان... با هم یکی شدنمان را ... خنده ها و شادی هایمان، دوستی هایمان را... گفتن رازهایمان به یک دیگر نقاشی کردنمان را... اردوهایمان ... و همه را در آلبوم خاطرات کودکی ام تو حک کردی تو غنچه ی ................. عزیز من... با هم به پایان راهی که با هم آغاز کرده بودیم نزدیک شدیم... صدای ضربان قلبت را احساس می کردم پر تپش... و تو آماده بودی ، آماده ی بدرقه ی من و تمام دوستان همسفرم ... و در جشن خداحافظی امسال مثال هرسال برایمان سنگ تمام گذاشتی ... با تو به بالندگی رسیدم ... به اوج بی نهایت بودنم همه را مدیون تو هستم ای نازنین بهشت کوچک من.