گل یاس
آن روز حسین آن گل یاس
اینجور بگفت او به عباس
سردار با وفایی
سقای بچههایم
این بچهها تشنهاند
غمگین و دلخستهاند
عباس شتابان دوید
تا که به میدان رسید
با دشمنان بجنگید
خود را به آب رسانید
گفتا به آب عباس:
« آقا غریب و تنهاست
از تو نمیخورم من
بر لب نمیزنم من
زیرا حسین زهرا
فرزند پاک مولا
در بین سیل غمها
لب تشنه است و تنها»
#واحدکار_محرم