واگویهای از سر درد تقدیم به آنان که از
کودک گفتن دستاویزی برای بالا رفتن از پلههای شهوتشان است.
خوابیدهاند روی زمین سرد و بی صدا
صدها هزار کودک آواره از وطن
مثل شکوفه های شکسته میان باغ
سرخ و سفید، ساکت و خاموش و بیکفن
افتادهاست روی زمین در هجوم باد
یک دستهی بزرگ کبوترنشان صلح
در ازدحام وحشی کفتار صهیونیسم
در زیر پای مدعيان جهان صلح
خون است و داغ و تلخی ننگی بزرگ چون
کودک برای تکتکشان یک وسیله است
اندیشههایشان همه رنگ تظاهر است
ژست و شعار آینهی این قبیله است
ای نان به نرخ روزخوران پر از ریا
دنیای آرزوی شماها چه کوچک است
نفرین به لحظههای سیاه سکوتتان
لعنت به هرچه مدعی درد کودک است
معصومه مرادی
https://eitaa.com/moradimasoome