🔸️آخر خط گناه 🔻 از کسانی بود که اوائلش وحشت داشت از اینکه پیشنهاد را بپذیرد، نگران بود. اشعاری که از او مانده این اشعار هست و کاملا گویای همین است. یک شب تا صبح خوابش نبرد که این چه دستوری است که به من دادند؟ این چه ماموریتی است که حاکم به من داده؟ من چه کنم؟ و این عمر بن سعد جوان بیست یا بیست و پنج ساله نبود؛ درک کرده بود زمان رسالت را. 🔻عصر نهم محرم ابی عبدالله صلوات الله علیه صدایش کرد. آمدند در یک خیمه و با هم نشستند. حضرت به او فرمود که عمر اگر این مردم مرا نمی شناسند تو مرا می شناسی. تو پدر مرا می شناسی، تو جد مرا می شناسی؛ تو چرا این کار را می کنی؟ حالا آنهایی که پدر و جد مرا ندیدند، اگر دست به این کار یعنی کشتن بزنند، می گوییم نمی دانستند، ندیده بودند؛ اما تو که دیدی‌... 🔻جوابی که می دهد می گوید که -محبت دنیا اینگونه است دیگر، لا اله الا الله؛ حُبُّ الدُّنیا رَأسُ کُلِّ خَطیئة- من به خیلی علاقه مندم و عاشق گندم ری هستم. کارد بخورد به آن شکم؛ شکمی که بخواهد صاحب خودش را ببرد در . دیگر این شکم دوست نیست؛ دوست صاحبش نیست دشمن صاحبش است. حضرت فرمود که من که پیش تو شناخته شده هستم یعنی پسر پیامبرم و حرفهایم حرفهایی نیست که بدون مأخذ و ریشه و پایه باشد، من به تو می گویم به اینکه به گندم ری نخواهی رسید. 🔻ببینید شیطان چه کرده! او را آورده تا این مرحله.. به عرض می کند که اگر دستم به گندم ری نرسید، من به جو ری هم قناعت می کنم. عربی اش این است که "وَ فِي شَعِیرِهِ قَنَاعَة" 🔻این حالت در آن لحظه ای که عمر سعد مورد این پیشنهاد قرار گرفت، در او نبود. این را قرآن هم فرموده؛ سلام الله علیها به هم این آیه را خواند که آنهایی که شروع می کنند به خلافکاری، آخر کارشان آنجایی است که می کنند خدا را، تکذیب می کنند کلام خدا را، تکذیب می کنند دین خدا را، تکذیب می کنند پیامبر خدا را، تکذیب می کنند جانشین پیامبر خدا یعنی ائمه طاهرین را... آیه برایش می خوانی می گوید برای من نخوان! من خیلی از این آیه ها شنیدم. حدیث برایش می خوانی -حالا یا از مقام رسالت یا از ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین- می گوید این دری وری ها را به من نگو! یعنی حالش شده حال آخر عمر سعد که گفت من به جو ری هم یعنی کشور ایران قناعت می کنم. این حال کم کم غلظت پیدا کرده، تاریکی زیاد شده و به اینجا رسیده کار او. همانی که قرآن می فرماید: "ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللهِ وَ كَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ" این "وَ كَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ" یعنی به رسیده، به آخر خط منفی رسیده یعنی ... این دیگر برگشت ندارد. این همانی است که خدا می فرماید: "أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ" این دیگر برگشت ندارد... @khodashenakhtani