*وصیت نامه شهیده زینب کمایی:*
خدایا نگذار نقاب نفاق و بیطرفی بر چهره مان شود و در این هنگامه جنگ حسین را تنها گذاشتند اینها از یزدید بدترند و جایگاهشان اسفل سافلین است و بس ... ماذا وجدک من فقدک و ماذا فقد من وجدک. چه یافت آنکسی که تو را گم کرد و چه گم کرد انکس که تو را پیدا کرد. (قسمتی از مناجات امام حسین علیه السلام)
بدلیل اینکه هر مسلمانی باید وصیت نامهای داشته باشد من تصمیم بگیرم این متن را به عنوان وصیت نامه بنویسم و آخرین حرفهای خود را برای دوستان و خانواده و تمام عاشقان شهادت بنویسم. از شما عاشقان شهادت میخواهم که راه این شهیدان به خون خفته را ادامه دهید. هیچ گاه از پشتیبانی امام سرد نشوید. همیشه سخن، ولی فقیه را به گوش جان بشنوید و به کار ببندید. چون هرکس روزی به سوی خدا باز خواهد گشت. همیشه به یاد مرگ باشید.
تا کبر و غرور و دیگر گناهان شما را فرا نگیرد. نمازهایتان را فراموش نکنید و برای سلامتی امام همیشه دعا کنید و در انتظار مهدی عج باشید مادر جان تو که از بدو تولد همیشه پرستار و غمخوار من بودی حال که وصیت نامه مرا میخوانی خوشحالم که از امتحان خدا سربلند بیرون آمدهای و هرگز در نبود من. ناراحت نشو، زیرا که من در پیشگاه خدای خود روزی میخورم و چه چیزی از این بهتر است که تشنهای به آب برسد و عاشقی به معشوق باشد.
مادر جان میدانم که برای رسیدن به این مرحله از زندگی زحمات بسیار کشیدهشده و بهمین دلیل تو را به رنجهای حضرت زینب سلام الله علیها قسم میدهم مرا حلال کن و مرا دعای خیر بفرما. در آخر از همه شما خواهران و برادران عزیزم و همه دوستانم میخواهم که مرا حلال کنند و اگر باعث ناراحتی ام مرا ببخشید. شما را به خون جوشان حسین علیه السلام قسمتان میدهم دعا برای امام را فراموش نکنید. خواهر کوچک شما زینب کمایی.
گوشه های از نامه اش به دوستش زهرا که در ۱۴سالگی نوشته:
بنام او که از اویم، بنام او که بسوی اویم، بنام او که بخاطر اویم، بنام او که زندگیم برای اوست، رفتنم به اوست، بودنم به اوست، جانم به اوست، احساسش می کنم.
با ذره ذره وجودم احساسش می کنم، اما بیانش نمی توانم کرد.
دست نوشته زینب:
خدایا اکنون که من در این سن به سر میبرم تازه دریافتم که چقدر این دنیای فانی بیارزش و پوچ است و حال میفهمم که چگونه شهید عاشقانه به دیدار تو میشتابد. خدایا مرا نیز به آرزوی خود برسان و شهادت را نیز به من برسان
🥀
@morvaridkhaky