#شاهرخ_حر_انقلاب_اسلامی
#قسمت_بیستم (حُر)
#شاهرخ ادامه داد شما نمي داني توي اين کابارهها و هتلهاي تهران چه خبره، اکثر اين جور جاها دســت يهودي هاســت، نمي دونيد چقدر از دختراي مسلمون به دست اين نا مسلمونها بي آبرو ميشن.
شــاه دنبال عياشي خودشه، مملکت هم که دست يه مشت اسرائيل، اين وسط دين مردمه که داره از دست ميره.
و وقتي بحث به اينجا رســيد حاج آقا داشــت خيره خيره تو صورت
#شاهرخ نگاه مي کرد، بعد گفت:
آقا
#شاهرخ، من شما را که مي بينم ياد مرحوم
#طيب ميافتم.
حاج اقا ادمه داد:
#طيب در روزگار خودش گنده لاتي بود، مدتي هم وابسته به دربار، حتــي يکبار زده بود تو گوش رئيس پليس تهران، ولي کاري باهاش نداشــتند.
همين آقاي
#طيب را بعد از پانزده خرداد گرفتند و گفتند:
شــرط آزادي تو، اينه کــه به خميني دشــنام بدي، بعد هم بگي كه من از او پــول گرفتم تا مردم را به خيابانها بريزم،
اما او عاشــق امام حســين (علیه السلام) و آزاد مرد بود. قبول نکرد.
گفت:
دروغ نمي گم.
توي همين تهران هم
#طيب رو به رگبار بستند. بعد ادامه داد:
#طيب اين درس عاشورا را خوب ياد گرفته بود که مرگ با عزت بهتر از زندگي با ذلت است.
#ادامه_دارد
#پایگاه مصلای قدس قم خواهران
https://eitaa.com/joinchat/2915041352C15d901d7ef